نشستم عشق را معنا کنم دل گفت یا زینب
نشستم دیده را دریا کنم دل گفت یا زینب
نشستم یادی از زهرا کنم دل گفت یا زینب
قیامت خواستم برپا کنم دل گفت یا زینب
شعر ولادت اهل بیت
باز هم شهر مدینه شب رؤیایی داشت
یاس حیدر به برش غنچه زیبایی داشت
متولد شده بود آینه حجب و حیا
دختری که دم او هیبت مولایی داشت
قرار هست که از عشق با خبر باشد
نگاه تشنه ی خورشید بر قمر باشد
حسین روبروی زینبش نشسته اگر
بناست نور در این خانه بیشتر باشد
سائلان در پی عنایاتند
در به در، در هوای میقاتند
شیوهء نوکری بلد بودند
آن گدایان که باب حاجاتند
اگر برای نوکری تو جَنَم نداشتیم
به فکر ما همیشه بودهای و غم نداشتیم
هزار سال قبل خلقت تمام کائنات
وجود داشتی و ما بجز عدم نداشتیم
هرچه در ساحل نشستم جزرم اصلاً مد نداد
عرش بر شعرم مجالی که به فرش افتد نداد
سِیر کردم واژه ها راعقلم امّا قد نداد
چشم وا کردم نشان من به جز ابجد نداد
وقتی شراب ناب در میخانه ها جور است
پس میکده تنها پناهِ عبد مخمور است
ساقی علی و ساغر میخانه کوثر شد
هر کس که مهمان شد سر این سفره ، منصور است
والا ترین بانوی دنیا بعد زهرا
با تو شود تکرار زهرا بعد زهرا
ای صاحب کرببلا بعدِ برادر
ای صاحب عرش معلیٰ بعد زهرا
فزون از حد تصویری فراتر از خیالاتی
ز هر وصفی تو بالاتر غنی تر از عباراتی
خداوندی که دارد این همه اعجاز در خلقت
تو با حسن کمالت این خدا را راه اثباتی
با تو درنسل حسین ابن علی آمد حسن
شادمان از این ولادت بوده صد درصد حسن
توشدی ابن الرضای سوم این خاندان
پس نوشتم سامرا ابن الرضا،مشهد حسن
پری برای مناجات نیمه شب بدهید
نگار آمده پس باده روی لب بدهید
مرا همیشه فقیر الحسن لقب بدهید
مرا ز قوم بنی سامرا نسب بدهید
تلالوءنور خداییحسن
جمال ذات کبریاییحسن
خدا، خدا، خدانماییحسن
ذکر شریف تو چهها میکند
“حسنحسن” شور بپا میکند