درد فراق

درد فراق ماند و پس از آن هم انتظار
یک دم فراق کشت مرا یک دم انتظار

بین من و فراق تو پیمان محکمی ست
بسته به قلب من گرهی محکم انتظار

از بین این همه کرم و لطف و مرحمت
یک چیز مانده از تو برام، آن هم انتظار

جایی برای رنگ حضورت نمانده است
وقتی نشسته است در این عالم انتظار

این سگ کجا و دیدن روی چو ماه تو
خیلی زسفره ی کرمت دارم انتظار

مثل زمان جاهلیت ، وارث النبی
زنده به گور کرده مرا ، کم کم انتظار

درد نبودنت به دلم داغ ماندن‌یست
بر دل همیشه هست خودِ مرهم انتظار

ثابت قدم کنید مرا زیر پرچمش
تا روی دوش من بشود پرچم انتظار

گروه شعر هوالطرید