شعر شهادت حضرت عباس (ع)

عمو عباس

عطش نشانه گرفته است آبروی تو را
که بر زمین بزند شوکت سبوی تو را

جلالت تو زمین خورد و کودکان هر شب
به روی خاک کشیدند ماه روی تو را

فرات لایق سیراب کردن تو نبود
مگر که تر بکند نیزه ای گلوی تو را

تو دست از همه شستی، صدا زدی که حسین
به عالمی نفروشیم تار موی تو را

بگو به دختر خورشید، ضربه های عمود
گرفته از سر تو سایه ی عموی تو را

کنار علقمه یک گوشواره گم شده است
حسن به عهده گرفته است جستجوی تو را

غبار چادر خاکی مادر سادات
چقدر ساده برآورده آرزوی تو را

نسیم های بهاری جلوتر از نیزه
به صحن شاه نجف میبرند بوی تو را

محسن حنیفی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا