بگذار دلت یاد کند از محنی
از کنج خرابه و غمِ دلشکنی
افطار که شد رقیه را یاد کن و
با گریه بگو: مَن الذی أیتمَنی؟…
مسعود یوسف پور
بگذار دلت یاد کند از محنی
از کنج خرابه و غمِ دلشکنی
افطار که شد رقیه را یاد کن و
با گریه بگو: مَن الذی أیتمَنی؟…
مسعود یوسف پور
این نبش قبر, عقده ی دیرینه ی شماست
این ها گواهِ جنگ علیه خودِ خداست
وهاّبیان پست! چرا بس نمی کنید
اندازه ی خصومت یک قوم تا کجاست؟
این نبش قبر, عقده ی دیرینه ی شماست
این ها گواهِ جنگ علیه خودِ خداست
وهاّبیان پست! چرا بس نمی کنید
اندازه ی خصومت یک قوم تا کجاست؟
خورشید پر تلألو هفت آسمان شدی
ذی الحجه شهیر زمین و زمان شدی
با ( اهدنالصراط ) تو شد راه , مستقیم
وقتی که حمد خواندی و تفسیر آن شدی
ضریح , اشک , دخیل ,آه یک گدا یعنی….
نگاه ,عشق , تمنای کربلا , یعنی…
دو چشم خیس ,دو دست ,این دل ,این دعا ,یعنی
شتاب نور , صدا , حضرت رضا , یعنی
وقتی شکست پهلوی زهرای خانه را
افتاده دید قامت آقای خانه را
فریاد زد سَر همه : هیزم بیاورید
آتش , گرفت دامن ِ دریای خانه را
چه سفره ای , چه کرم خانه ای , چه مهمانی
چه میزبانی و چه روزی ِ فراوانی
چه ازدحام عجیبی یقینا آقا! نیست
گدایی در ِ این خانه کار آسانی
مرد کریم خانه ی مهمان نواز ها
در دست توست حاجت رفع نیاز ها
تو پادشاه و عالم امکان گدای توست
محتاج بذل و بخشش دست عطای توست
مطاف کعبه فقط چادر سیاه تو بود
پر ملائکه عرش , فرش راه تو بود
کنار جلوه ی نوری تو دو صد خورشید
همیشه منتظر لحظه ی پگاه تو بود
هنگامه عید خواهد آمد
بر شیعه نوید خواهد آمد
کوتاهی پنجشنبه شب ها !
فردای رشید خواهد آمد
تو واقعیت محرابی و مصلایی
دلیل داشته که بین ناکجا هایی
مسیر قبله به ابروت می خورد پیوند
همینکه بین نمازت به سجده می آیی
بی سبب نیست اگر این همه زیبات کشید
اشبه الناس نبی بودی و طاهات کشید
تا به طرحت ابدا هیچ کسی پی نبرد
از ازل با قلمش مثل معمات کشید