کربلا

علی بن الحسین بنِ علی(ع)

همراه عمه، پا به پایِ کربلا بودی
بعد ِ عمو، مشکل گشایِ کربلا بودی

می سوختی در تب ولی تاریخ آورده ست
مثل پدر؛ دارالشفایِ کربلا بودی

اباعبدالله

نام تو راحتِ جان است اباعبدالله(ع)
سخنت ورد زبان است اباعبدالله
زیر هر باراش مسمومِ حوادث آقا
خیمه ات چتر امان است اباعبدالله

کمی آرام

کمی آرام برو کم شود این خون جگری
برده ای دل زهمه کاش زمن جان ببری
من هنوزم به دلم مانده تماشات کنم
چقدر زود شد ایام وصالت سپری

دزدیدند

نه تنها از سر نی ها سرش را نیز دزدیدند
که حتی پاره های پیکرش را نیز دزدیدند
گمان کردی قناعت می کنند این قوم بر خلخال؟
حریصان از حسین انگشترش را نیز دزدیدند

بگو چه چاره کنم

بگو چه چاره کنم این هزار ماتم را
هزار و نهصد و پنجاه زخم درهَم را
یکی‌یکی همه ی خیمه‌ها در آتش سوخت
که من شروع کنم روضه‌ی محرم را

اجر ریاضت ها

زشت است درد خویش را هرسو کشیدن
از غیر خاکت منت دارو کشیدن
اصلا مژه بر چشم من خاصیتش چیست؟
غیر از قدمگاه تو را جارو کشیدن

تشنه ای مادر

می دونم‌ تشنه ای مادر ولی من
به جز اشکِ چشام آبــــی ندارم
تو بازم‌ تشـــنه خوابت برده امّا
من از داغِ لبات خــــوابی ندارم

کیمیا

عاشقت غیر از این دعا نکند
از تو من را خدا جدا نکند

جز شما از همه جفا دیدم
جز شما هیچکس وفا نکند

امان

به نیزه‌دار بگو نیزه را تکان ندهد
به کودکی که به خوابِ خوش است جان ندهد
رُباب بندِ طناب و خدا کُنَد امشب
به این بُریده نفَس بچه را نشان ندهد

وطن

 مقدر است سری روی تن نداشته باشی
تنی نداشته باشی کفن نداشته باشی

به قصد سینه ی عشاق خود جلای وطن کن
بیا قبول کن اصلا وطن نداشته باشی

آهِ مظلوم

شیعه هر جا قدم که بر دارد
به کفِ خود دو تا گُهر دارد

با کتابِ خدا و اهلُ البِیت
آسمانی است, بال و پر دارد

غصه و رنج

داغی از دشت بلا شد به جگر مرهم تو
که تویی سِرِّ خدایی و خدا محرم تو
نام جانسوز حسین زمزمه ی هر دم تو
به خدا هست به جا تا به ابد پرچم تو

دکمه بازگشت به بالا