خواهری شد نیمه جان این روز ها
بی سپاه و پاسَبان این روز ها
نیست بین شامیا ن انسانیت
کودکان بی خانمان این روز ها
خواهری شد نیمه جان این روز ها
بی سپاه و پاسَبان این روز ها
نیست بین شامیا ن انسانیت
کودکان بی خانمان این روز ها
نامم رقیه است نزن ناشناس نیست
صبّم نکن , کنیز خدا ناسپاس نیست
من دختر صغیره سالار زینبم
فحشم نده که منزلتم جز سپاس نیست
مرا دشمن به قصد کُشتمی زد
به جسم کوچک من مُشتمی زد
هرآن گه پایم از رهخسته می شد
مرا با نیزه ای ازپُشت می زد
آخر عمر دخترت آمد
که سحر دیدنم سرت آمد
من نمی دیدمت به ویرانه
بوی راس معطرت آمد