اشعار آیینی

شرح احوال مرا

*شرح احوال مرا بر در این خانه بخوان

شعر بی خط مرا شعله مستانه بخوان

*گر نبودم که کنم جان بفدای معشوق

تربتم را به ره آن شه جانانه بخوان

زلف پریشان

شانه به درد زلف پریشان من نخورد

مرهم به درد زخم گریبان من نخورد

از زهر معتمد که دو سه جرعه خورده ام

یک قطره هم نماند که از جان من نخورد
 

نشان گدایی

 

ما دل نبسته ایم به اوضاع کارخویش

دل خوش نکرده ایم به این کوله بارخویش

باید خدا به داد دل بی کسم رسد

شیطان کُند وگرنه دلم را شکارخویش

حسین

جان و دلم فدای تو ای دلبرم , حسین

دیگر رسیده است دم آخرم حسین

من رو به کربلای تو خوابیده ام اخا

دیدار من بیا , پسر مادرم حسین

عشق امیرالمونین

 

دائم به سرم فکر علی نیست که هست”

هرشب به لبم ذکر علی نیست که هست” 

دیگر  چه  سعادتی بود  بهتر  از این

در سینه ی من مهر علی نیست که هست”

مهاجر

 

 

حرف دل است

 

            حرف دل است آمده و رد نمی شود             

او بوده است پس علی آمد نمی شود

          کعبه مکان جلوه ی او باشد و زمان           

هرگز به روح جاری او سد نمی شود

مولای درویشان سلام

یا امیرالمؤمنین! مولای درویشان سلام

آه مجنون خدا! لیلای درویشان سلام

السلام ای در نگاهت موج و دریا بیقرار

السلام ای در سکوتت کوه و صحرا بیقرار

شه کارآفرینش دادار حیدراست

شه کارآفرینش دادار حیدراست
نفس و وصی احم مختار حیدراست
وقت نبرد و حمله جلودار حیدراست
استاد بی نظیر علمدار حیدراست

زخمی ام التیام می خواهم

زخمی ام التیام می خواهم
التیام از امام می خواهم

السلامُ علیک یا ساقی
من علیک السلام می خواهم

افسوس …

آن زینب او عزیز مردم شده است

این فاطمه اش ملیکه ی قم شده است

افسوس که نام اُم کلثوم فقط

مانند مزار مادرش گم شده است

قاسم صرافان

 

مناجات امام حسین(ع)

چون ز پشت ذوالجناح آمد فرود

بر سجود افتاد و رخ بر خاک سود

در دل گودال کردی بس سجود

شد ز فرط سجده رخسارش کبود

گفت ای فرمانده امر قضا

این سر تسلیم و این کوی رضا

چادر تکانی

یک روز نه, دو روز نه, بلکه زمانی ست

رویم کبود اتفاقی ناگهانی ست

این رنگ نیلی با تعدّدهای لکّه

از مشتقات رنگ های ارغوانی ست

دکمه بازگشت به بالا