اشعار اهل بیت

به‌گریه گشت به دنبال گوشواره…

 

 

به شکِ فقه یقین شد امام جعفر صادق
ثمن صدیق‌ و ثمین شد امام جعفر صادق

پس از پیمبر اکرم به خُلق از نظر خَلق
محمد ششمین شد امام جعفر صادق

شیخ الائمه…

آقاى بى کسى که غم ارثیه داشته
اُنسى به داغِ مادرِ اِنسیه داشته
کنج اتاقِ خویش حسینیه داشته
با اهل خانه مجلسِ مرثیه داشته

یا صاحب العصر و الزمان

درمانده ام…چیزی ندارم غیر آهم
این قحطی اشک دو چشمانم گواهم

اصلا حواسم به تو و تنهایی ات نیست
شرمنده آقای غریبم…رو سیاهم

شیخ الائمه…

در صور قبل روز قیامت دمیده اند
آنها که باز اشک خدا را ندیده اند

اینها که با لگد در فردوس را زدند
از جانب کدام‌جهنم رسیده اند

یا امام صادق علیه السلام

درحسرت یارجان به لب شد

 مردی که بزرگ آسمان بود

برروی محاسن سفیدش

اشک دل زخمی اش روان بود

انقلاب علم

از حدیث لوح می آید مقامات اینچنین
که ندارد هیچ کس جزتو کرامات اینچنین
مانده درتوصیف یک شأن تو ابیات اینچنین
سالها محکوم عشق توست, نیات اینچنین

شیخ الائمه…

میخواهـَم امشَب رُک بگویَم دَردهـا را
پَس خوش نَدارَم دیدنِ نامَردهـا را

هـَرکس که با نامِ عَلی خوش گَشته حالَش
شیرِحَلالِ مادَرَش باشَد حَلالَش

شیخ الائمه…

مردم شهر را دعا می کرد
ذکر حق بود, لب که وا می کرد

عمر خود, خرج مکتبِ حق کرد
نفسش ظرفِ مس طلا می کرد

یا سیدالکریم…

همین که راه نَبَـستی به روی من… ممنون
همین که ذکرِ لبم شدحسن حسن ممنون

همیـن که پایِ عـَلـَم با نـوایِ یا حـیدَر
اجازه دادی وُ وٰاشد لب وُ دهـن ممنون

حضرت حمزه ع

السلام ای مسلمین و مسلمات

السلام ای مومنین و مومنات

السلام ای رهروان راه دین

السلام ای عاشقان بی قرین

یا سیدالشهداء(ع)

وقتی که مُسلمانی و تسلیم خُدایی
یعنی هـمه جا یـاورِ پیـغـمبر مـایی

سـرداری و سالار و جگردار و هُنردار
آن قدْر که گـفـتند تو هم شیرِ خُدایی

حمزه سیدالشهداء(ع)

السلام ای عم ختم المرسلین
السلام ای حامی والای دین

سرور جمع شهیدان احد
شیر حق بعد از امیر المومنین

دکمه بازگشت به بالا