اشعار اهل بیت

یا ام البنین(س)

با نور استجابت و ایمان عجین شدی
وقتی که با ولی خدا همنشین شدی

عطر بهشت در نفست موج می‌زند
حالا دگر تو بانوی خلدبرین شدی

از تو اخباری ندارم

من را بخر ، جز تو خریداری ندارم
خالیست دستم ؛ توشه و باری ندارم

این غصّه هم زجرآور است اندازه‌ی خود:
” از غیرم آگه ، از تو اخباری ندارم “

عزّت

با اینکه سحر وقت خوش راز و نیاز است
دستِ منِ بدْ مَست سوی جام دراز است
غم نيست مرا ساقي اگر مست‌نواز است
(اَلْمِنَّةُ لِلّه كه در ميكده باز است)

هم‌سنگر

ندیده در وفا مانند او؛ پیغمبری دیگر
پیمبر هم ندیده مثل این زن همسری دیگر

از آن آغاز، پای هم‌رکابش «یا علی» گفته‌ست
ندارد مصطفی مانند او هم‌سنگری دیگر

غبار

آمدم با قلب زارم در کنار پرچمت
نوکری هستم همیشه بیقرار پرچمت

گرچه بار معصیت دارم به روی شانه ام
می شوم پاک از گناهان با غبار پرچمت

ببرند

بنویسید که عشق است به هرجا ببرند
عاشقان را سر شب تا دل صحرا ببرند

من دو تا آه کشیدم…جگرم سوخته بود
تهمت عشق زدند آبرویم را ببرند

دورو

با نفس خود در آینه تا روبرو شدم
دیدم اسیر دست هزار آرزو شدم

شیطان مرا همیشه به سمت گناه خواند
از روی جهل راهی آن سمت و سو شدم

شعر شهادت حضرت زینب(س)

در سینه ام جز مِهر زینب جا نخواهد شد
با او کسی در عاشقی همتا نخواهد شد

عاشق شوی حرف دلم را خوب می فهمی
ذکری شبیه “زینب کبری” نخواهد شد

قیام کرده

جهان عشق مرید مقام عباس است
ادب همیشه در عالم به نام عباس است
طبیب درد تمام مذاهب عالم
کبوترانه شفا جلد بام عباس است

میلاد کوثر است

روز تولدت به غلط روز دختر است
در اصل روز آمدنت روز خواهر است

شادند از حضور تو اهل جهان ولی
خوشحالی امام رضا جور دیگر است

قسم به ربنای فاطمه

 

دل شکسته” مرا صدا کنید, کافی است
نظر بر این سرای بی بها کنید, کافی است

قبول… لایقِ زیارت شما نبوده ام
فقط کمی برای من دعا کنید کافی است

آمدی قم بانو

مست صحن تو یقین می شکند خم را هم
خوب می دانم اگر بی تو شوم گمراهم

عالم از نور شما روشن و ما مدیونیم
به کرم خانه ی تو روشنی قم را هم

دکمه بازگشت به بالا