اشعار روضه حضرت زهرا س

شعر روضه فاطمیه

داغ تو را بهانه گرفتم گریستم
از قبر تو نشانه گرفتم گریستم

یک گوشه از محله ی غم آشنای تو
با یادت آشیانه گرفتم گریستم

شعر شهادت حضرت زهرا (س)

رشیده ام چه شده دست بر کمر داری؟
به جای خنده چرا چشم های تر داری؟

جمیله ام چقدر صورتت عوض شده است
حبیبه ام چه شده حال محتضر داری؟

شعر فاطمیه

مگرنه فاطمه مادر برای هرشیعه است
به ناله سر بده در روضه ها ننم اولدی

ملائکه همه گریان شدند وقتی که
رسید ناله ی آقای ما ننم اولدی

شعر روضه حضرت زهرا (س)

او قصد رفتن کرده است و بار بسته است
سردرد دارد بر سرش دستار بسته است

می‌خواست مولا از غریبی دربیاید
اما به هر در می‌زند انگار بسته است

شعر روضه فاطمیه

وقتی بلورِ اشکِ برادر شکستنی است ,
باید قبول کرد , که خواهر شکستنی است

یک مرد هم نبود , بگوید به دوّمی
آرام تر به دَر بزن , این دَر شکستنی است

شعر روضه حضرت زهرا (س)

« زبان حال امیر المومنین علیه السلام»

صدشکر که از پیش من این یار نرفته

یادش ز من غمزده انگار نرفته

زهرا کمکم کن ز فراق تو نمیرم

تا قبل تو این حیدر کرار نرفته

شعر روضه حضرت زهرا (س)

مادری خورد زمین و همه جا ریخت بهم
همه ی زندگی ِ شیر خدا ریخت بهم
داغی و تیزی ِ مسمار اذیّت میکرد
تا که برخاست ز جا عرش خدا ریخت بهم

نامرد ها

یه دنیاست حرفای توی دلم
هنوزم تو سینه ام پر از اتیشه
یه چیزایی مردم میگن میشنون
شنیدن کجا مثل دیدن میشه

مادرم گشته گرفتار تنش میلرزد

مادرم گشته گرفتار تنش میلرزد

نیمه جانی شده بسیار تنش میلرزد

باز با بوسه در آغوش گرفته من را

اصلاً انگار نه انگار تنش میلرزد

همینکه پهلوی او گاه گاه میگیرد

همینکه پهلوی او گاه گاه میگیرد

نفس به سینه این پا به ماه میگیرد

هنوز بستر خود را عوض نکرده علی

بلند میشود و راه چاه میگیرد

هجده بهار میگذرد از جوانیت

هجده بهار میگذرد از جوانیت

قربان لطف و معرفتو مهربانیت

جمع ملاءکه به شما سجده کرده اند

بین قنوت نافله ی اسمانیت

وقتی از کوچه نا امید شدند , آتش و در به کارشان آمد

وقتی از کوچه نا امید شدند , آتش و در به کارشان آمد

هرچه سیلی افاقه ای ننمود , هیزم تر به کارشان آمد

ریسمان هست, دست حیدر هست , این وسط آن غلاف کارش چیست

احتیاجی نبود اوّل کار , دست آخر به کارشان آمد

دکمه بازگشت به بالا