اشعار شهادت حضرت زهرا

مانده ام با داغ بی پایان

خسته جانم، خسته از شوق تماشایی که نیست
مانده ام با داغ بی پایان زهرایی که نیست

خانه بعد از رفتن بانوی من غمخانه است
تشنه‌ام در ساحل غمگین دریایی که نیست

بعد از پیمبر

عجیب بعد پیمبر ، علی مصیبت داشت
میان اهل مدینه چقدر غربت داشت

تمام غربت و غم های بیشمارِ علی
از انحرافِ درونِ سقیفه نشأت داشت

یا فضّه خذینی

چه کرده اند که مادر به فضه رو زده است
نوشته اند دم در به فضه رو زده است

حیای فاطمه نگذاشت یاعلی گوید
بخاطر دل حیدر به فضه رو زده است

با که گویم غم دل را

جهنم است بهشتی که جز عذاب ندارد
که جز عذاب ندارد دلی که تاب ندارد

چگونه آن‌که زنش بر زمین نخورده بفهمد؟
که گاه غُصه‌ی یک مرد احتساب ندارد

شعر روضه حضرت زهرا س

دیگر بس است گریه و زاری سخن بگو
از کوچه و غریبی و اشک حسن بگو
نا محرمم به تو که ز من رو گرفته ای؟
بغضم شکست فاطمه حرفی بزن بگو

شعر روضه کوچه بنی هاشم

بر شانه می آورد تا بانو نیافتد
آرام تا این شمع از سوسو نیافتد

پروانه بود و دورِ مادر چرخ می زد
حتی نگاهی بر جلالِ او نیافتد

شعر روضه حضرت زهرا

پیش خدا تمام گناهان صغیره شد

وقتی که کُشتن تو گناهی کبیره شد

شرمنده ام از این که سه ماه است روز و شب

وتر تو بی قنوت و وضویت جبیره شد

شعر روضه حضرت زهرا

مرد از واژه ی آوار بدش می آید
بعد تو از در و دیوار بدش می آید

آن قدر واقعه تلخ است که مرد نجار
چند روزیست ز “مسمار” بدش می آید

زبانحال امیرالمومنین سلام الله علیه" "بعد از شهادت"

قرار من چه کسی بعد تو قرار علیست
پس از تو بانوی خانه! که خانه دار علیست؟
تو جسم و جان منی بین قبر خوابیدی
و این مزار, مزار تو نه مزار علیست

شعر روضه حضرت زهرا س

من بمیرم ولی اینقدر عذابت نکنند
وسط کوچه و در جمع عتابت نکنند
همه ی نیتم این بود که این مردم پست
جلوی زینب و کلثوم خرابت نکنند

شعر روضه حضرت زهرا س

کمان شده الف قامت نگار علی
خزان فتاده به باغ گل بهار علی
کجاست حضرت ختمی رسل ببیند که
شکسته حرمت بانوی با وقار علی

شعر روضه حضرت زهرا س

چشم من تار شده یا که تو مبهم شده ای
یاکه درذهن من اینگونه مجسم شده ای
بادها کمتر از آنند شکستت بدهند
بازهم سرو منی گرچه کمی خم شده ای

دکمه بازگشت به بالا