اشعار شهادت حضرت زهرا

شعر روضه حضرت زهرا س

دیگر بس است گریه و زاری سخن بگو
از کوچه و غریبی و اشک حسن بگو
نا محرمم به تو که ز من رو گرفته ای؟
بغضم شکست فاطمه حرفی بزن بگو

شعر روضه کوچه بنی هاشم

بر شانه می آورد تا بانو نیافتد
آرام تا این شمع از سوسو نیافتد

پروانه بود و دورِ مادر چرخ می زد
حتی نگاهی بر جلالِ او نیافتد

شعر روضه حضرت زهرا

پیش خدا تمام گناهان صغیره شد

وقتی که کُشتن تو گناهی کبیره شد

شرمنده ام از این که سه ماه است روز و شب

وتر تو بی قنوت و وضویت جبیره شد

شعر روضه حضرت زهرا

مرد از واژه ی آوار بدش می آید
بعد تو از در و دیوار بدش می آید

آن قدر واقعه تلخ است که مرد نجار
چند روزیست ز “مسمار” بدش می آید

زبانحال امیرالمومنین سلام الله علیه" "بعد از شهادت"

قرار من چه کسی بعد تو قرار علیست
پس از تو بانوی خانه! که خانه دار علیست؟
تو جسم و جان منی بین قبر خوابیدی
و این مزار, مزار تو نه مزار علیست

شعر روضه حضرت زهرا س

من بمیرم ولی اینقدر عذابت نکنند
وسط کوچه و در جمع عتابت نکنند
همه ی نیتم این بود که این مردم پست
جلوی زینب و کلثوم خرابت نکنند

شعر روضه حضرت زهرا س

کمان شده الف قامت نگار علی
خزان فتاده به باغ گل بهار علی
کجاست حضرت ختمی رسل ببیند که
شکسته حرمت بانوی با وقار علی

شعر روضه حضرت زهرا س

چشم من تار شده یا که تو مبهم شده ای
یاکه درذهن من اینگونه مجسم شده ای
بادها کمتر از آنند شکستت بدهند
بازهم سرو منی گرچه کمی خم شده ای

شعر روضه حضرت زهرا س

نیمه جان علی جوان علی
گل نیلوفر کمان علی
فاطمه جان بمان بجان علی
سخنی حرفی همزبان علی
…..رو نگیر از من اینقدر زهرا

شعر روضه حضرت زهرا س

کوچه تاریک شد و ولوله ای برپا شد
آسمان تیره شد و روی زمین غوغا شد
لرزه افتاد به دستان زنی اما بعد
بی حیایی جلوی حجب و حیا پیدا شد

شعر روضه حضرت زهرا س

بی تو این شب, شبِ غم بار مرا می بیند

درد, این درد چه بسیار مرا می بیند

جز تو یک شهر دلِ آزار مرا می بیند

چشمت انگار که این بار مرا می بیند

شعر روضه حضرت زهرا (س)

«زبانحال امام حسن (ع) »

شب و کابوس از چشمِ منِ کَم سو نمی اُفتد
تبِ من کَم شده اما تبِ بانو نمی اُفتد

غرورم را شکسته خنده ی نامحرمی یارَب
چه دردی دارد آن کوچه که با دارو نمی اُفتد

دکمه بازگشت به بالا