به خاک می کِشی از بس عزیز من پا را
کنار پیکر خود می کشی تو بابا را
ز دست می روم آخر بیا و رحمی کن
مکش به پیش نگاهم به خاک و خون پا را
به خاک می کِشی از بس عزیز من پا را
کنار پیکر خود می کشی تو بابا را
ز دست می روم آخر بیا و رحمی کن
مکش به پیش نگاهم به خاک و خون پا را
سکوت تلخ تو شیپور مرگ من را زد
زمانه تیر مصیبت به قلب لیلا زد
کنار نعش به خون خفتهی تو , من مُردم
ببین عدو ورق زندگانیَم تا زد
در قد و قامت تو قد یار ریخته
در غالب تو احمد مختار ریخته
به عمه های دست به دامن نگاه کن
دور و برت چقدر گرفتار ریخته
به پیش چشم پدر ناگهان پسر افتاد
همینکه خورد پسر بر زمین پدر افتاد
رسید هلهله و خنده ها به گوش حسین
میان معرکه آقا به درد سر افتاد
هرچه تیرآمده بر روی تنت جا شده است
بین میدانکرمت باز هویدا شده است
آنقدر نیزهنشسته به روی پیکر تو
هرکسی دیدهتو را گفته علی پا شده است
یک عمود آمدهامّا دو نفر تا شده اند
تو سرت تاشده و من کمرم تا شده است
تو شبیه پدرمبوده ای امّا حالا
وجه تشبیه توبا پهلوی زهرا شده است
هرکجا مینگرم اکبر من ریخته است
پسرم در وسطجنگ پسرها شده است
چه شده باتنت از دقّت شمشیر عدو
نکند دور وبرت حرمله پیدا شده است
چه سرت آمدهاینقدر زِ هم وا شده ای
چقدر پیکر تومثل معمّا شده است
دشمنت اشکمرا دیده ولی می خندد
وسط گریه یمن هلهله برپا شده است
عمّه ات آمدهاز خیمه کنارت برخیز
عمّه ات آمدهو نائب لیلا شده است
استخوان خردترین پیکر بر روی زمین!
چشم باباتببین , همدم دریا شده است
خون جاری شدهاز شرم نگاهت یعنی
پدرت بی تو(اسیر) غم دنیا شده است
حمید رمی
به دست باد نده , اختیار گیسو را
نوشته اند به پای تو این هیاهو را
شکوه تو غزلم را به باد خواهد داد
عزیز! دست که دادی ترنج و چاقو را
عضوعضو بدنت در همه جا ریخته است
بدنتخورد شده یک , دو سه تا ریخته است
توخودت راه نشانم بده تا جمع کنم
قسمتیدست من و بقیه کجا ریخته است ؟