گریه نکن فضه ببین حالم چه خوب است
زهرا همان زهرا فقط وقت غروب است
گریه نکن فکری به حال بچه ها کن
فکری به حال پر و بال بچه ها کن
اشعار شهادت
تو بیقراری و من نیز بیقرارترینم
که من غریب ترین مرد در تمام زمینم
کشیده است از آن سو مدینه تیغ به رویم
نشسته است از این سو فراق تو به کمینم
داره درد هر شبت تموم میشه
اینهمه تاب و تبت تموم میشه
پیروهن رو دوختی و داره دیگه
وصیت به زینبت تموم میشه
غم که آوار می شود اِی وای
درد بسیار می شود اِی وای
خواب دُشوار می شود اِی وای
سُرفه خونبار می شود اِی وای
بعد از سقیفه, پاک غرورم شکسته شد
دستم به کوچه,پیش نگاه تو بسته شد
در انتظار غنچهٔ نارسته بودم و
دیدم چگونه غنچهٔ نارسته رسته شد
سائلم بر سفره اى که سفره دارش فاطمه است
هرکه مى آید کنار آن کنارش فاطمه است
معنى خیر کثیر این است, اگر لطف خدا
بر زمین جارى است قطعاً آبشارش فاطمه است
حرف کافی نیست مرد کار بودن واجب است
روز و شب دلواپس دلدار بودن واجب است
خواب غفلت برده را سهمیه ای از قرب نیست
تا تقرّب هرسحر بیدار بودن واجب است
غم می وزید شادیِ ما مختصر کند
شب می رسید کامِ مرا تلخ تر کند
کو مَحرمی که بر درِ این خانه سر زَنَد
کو مَرحمی که بر جگرِ ما اثر کند
خانه ای که شُده خاکِ سه امامش جبریل
خانه ای که نرسد بر سرِ بامش جبریل
خانه ای که به سویش بود قیامش جبریل
خانه ای که به درش بود سلامش جبریل
پیش چشم تری که باز شده
وسط معبری که باز شده
با اشاره پری که باز شده
میخورد به دری که باز شده
(لطفاً در حال و هوای فاطمی خوانده شود)
ظهور عصمت پروردگار زهرا بود
جمال حقّ علی آیینه دار زهرا بود
اگر تجلی اسم هوالکریم علیست
قسم به شاه نجف سفره دار زهرا بود
(لطفا در حال و هوای فاطمی خوانده شود)
خدا کند که زنی ناگهان زمین نخورد
به پیش همسر خود بی امان زمین نخورد
خداکند که نپیچد به پای او چادر
شبیه پیرزنی قد کمان زمین نخورد