عمویم حمزه یاری با وفا بود
حبیب و یاور دین خدا بود
سپاهِ لشگرم را, بود رهبر
شهیدان را امیر و شاه و سرور
عمویم حمزه یاری با وفا بود
حبیب و یاور دین خدا بود
سپاهِ لشگرم را, بود رهبر
شهیدان را امیر و شاه و سرور
ما گدایان قم و شهر خراسان هستیم
عاشق و در به در و بی سر و سامان هستیم
خاک زیر قدم ذریه ی زهراییم
نسل در نسل همه نایب سلمان هستیم
ما بادهدر پیاله ی عمار می خوریم
پای ِبساط میثم تمار می خوریم
تنها بهخرج حیدر کرار می خوریم
خرده نگیر!بر درودیوار می خوریم
ای حضرت حوریه ای روح معانی
ای خاستگاه جلوه های لن ترانی
حالا نمیشد باز پیش ما بمانی؟
ما را مبرّا کن از این دل نگرانی
توفرق نداری به خدا با پسر خویش
اینگونه عمو را مکشان پشت سرخویش
خوباست نقابی بزنی بر قمر خویش
تاقوم زمینت نزنند با نظر خویش
تالالگون شود کفنم بیشتر زدند
ازقَصد روی زخم تنم بیشتر زدند
قبلاز شروع ذکر رَجَز مشکلی نبود
گفتمکه بچه ی حسنم بیشتر زدند
اینکه این قدر تماشا دارد
بهرگش خون علی را دارد
مجتبیآمده تصویر شود
بهحسن رفته؛ تماشا دارد
زیباتراز همیشه در این کربلا شدی
دیدیدلم گرفته, مرا مجتبی شدی؟
لکزد دلم برای عمو گفتنت, بگو
لکزد دلم چرا, چه شده بیصدا شدی
گلبرگهای یاسمنت زیرو رو شده
باغیاز آه شعله زنت زیرو رو شده
پیراهنیکه بر بدنت بود کنده اند
پیراهنیکه شد کفنت زیرو رو شده
اینمرد کیست لاله ی پرپر می آورد
تاخیمه هاش اکبر دیگر می آورد
داردگلی که طعم عسل را چشیده است
ازازدحام تیغ و سپر در می آورد
چگونه جسم تو را تا به خیمه ها ببرم
تو تکه تکـه ای باید جــدا جدا ببرم
نشسته ام به کنار تن تو می گریم
به فکر رفته ام آخر چه سان تو را ببرم
کبوترانه از این خاکها رها شدهای
برای درد یتیمانهات دوا شدهای
ربوده باد ز رویت نقاب و میبینم
چه قدر شکل جوانیِ مجتبی شدهای