ثانيه های عمر من تباه شد نيامدی
روزشمار من پر از گناه شد نيامدی
سال نمای هجر را صفحه به صفحه خوانده ام
هجر تو بيشتر زسال و ماه شد نيامدی
نذرِ ادا نگشته ی خاطره های گمشده
دفتر خاطرات دل سياه شد نيامدی
يوسفِ يعقوب شده! شهر، پر آشوب شده
يوسفِ انتظار، بين چاه شد نيامدی
وای از اين بی خبری، آه از اين دربدری
كوچه ی تنگ سينه ام پر آه شد نيامدی
خانه به دوش گشته ام، فقر فروش گشته ام
هستی من فدای يك نگاه شد نيامدی
شريعه ی شعر و غزل! چشمه ی آب و آينه!
كنايه های ما پُر اشتباه شد نيامدی
علَم به دوش انتقام! دلهره ای است در خيام
ظهر عطش حسين بی سپاه شد نيامدی
داغ ترين مرهمِ زخمِ ريشه ای شاعری
دست غزل، دخيل قتلگاه شد نيامدی
تو برگزيدنی ترينِ اشكواره ی منی
بساط سور و سات ما به راه شد نيامدی
رضا دین پرور