بهشتِ نقشهی جغرافیاست , مشهد تو
درِ ورودی عرش خداست , مشهد تو
به ربَّنای قنوتم قسم که آقا جان …
مراد قلبی ام از آتِناست , مشهد تو
بهشتِ نقشهی جغرافیاست , مشهد تو
درِ ورودی عرش خداست , مشهد تو
به ربَّنای قنوتم قسم که آقا جان …
مراد قلبی ام از آتِناست , مشهد تو
به فکر کربلا بودم در اوردم سر از مشهد
بخوانم هرنفس باشوق بار دیگر از مشهد
اگر که میل حج دارم چه جایی بهتر از اینجا
اگر قصد سفر کردم چه جایی بهتر از مشهد
صحن , یکباره به آوای تو برمی خیزد
جمعیت پیش قدمهای تو برمی خیزد
تو فلج بودی و ارباب شفایت داده
صحن پیداست که در پای تو برمی خیزد
خورده کبوتر دلم از دانه هایتان
جنّت برای من شده پایینِ پایتان
این فقرِ ظاهرست غلامت ندار نیست
شاهم چرا که گشته دلِ من گدایتان
عاشق عشقم و دامان رضا می گیرم
من ناقابل از این راه بها می گیرم
رونقی نیست اگر در دل ویرانه ی من
میروم مشهد و از شاه صفا میگیرم
گریه ام در حرم از روی پریشانی نیست
که پریشانی از آداب مسلمانی نیست
در طوافند چنان موج کبوترهایت
که در این سلسله انگار پریشانی نیست
هر قدْر دیوانه پی دارو و درمان نیست
دل کندن از ساحل برای موج آسان نیست
فهمیده ام از چشم ها در صحن آزادی
دریا برای رودخانه خط پایان نیست
من از دلدادگان وادی عباس آبادم
کنار گنجنامه زندگی کردند اجدادم
دلی بی انتها دارم,چنان غار علی صدرم
اگر چه تیره ام اما,نگاهت کرده آبادم
دارالقرار دل حرم طوس می شود
دل با تو یا رضاست که مانوس می شود
امروز هر که زائر این آستانه نیست
فردا تمام حاصلش افسوس می شود
سائل به سفره خانه ی ارباب تا رسید
نقاره ای زدند: که یاران گدا رسید
من آمدم که باز گدایی کنم تو را
اینبار هم به دادِ گدا آشنا رسید
قرار شد که شود قبله از همان بنیاد
خدا به صاحبمان لوح پادشاهی داد
نشسته موج ملک صف به صف پی امداد
زمین بهانه شد و شهر طوس شد ایجاد
برای گردش خورشید دور گوهرشاد
قبل از قدم برداشتن در راه هجرانش
باید رفاقت کرد با خار بیابانش
هجران کشیدن به امید وصل میارزد
گر اولش تلخ ست,شیرین است پایانش