با رخصت از شاه دلیر سینه زنها
هستیم در جمع کثیر سینه زنها
با شور و شین بین بزم هیئت تو
دلها شد از مستی اسیر سینه زنها
امیر فرخنده
دختری آمد از قبیله ی عشق
نذر راهش سبد سبد احساس
عالمی غرق شور لبخندش
کاشف الکرب حضرت عباس
همه جا غم نصیب زینب شد
درد و ماتم نصیب زینب شد
تا رود پرچم حسین به عرش
قامتی خم نصیب زینب شد
اگرچه خورده گره دل به نام حضرت زینب
مرا که شان بیان نیست در حکایت زینب
همین بس است به شرحش اگر بسنده کنم من
که کوه ریشه گفته از استقامت زینب
ماهمه عبد آستان علی
تشنه لطف بی کران علی
سربلندیم روز محشر چون
هست در قلبمان نشان علی
گرچه خورده گره دل به نام حضرت زینب
مرا که شان بیان نیست در حکایت زینب
همین بس است به شرحش اگر بسنده کنم من
که کوه ریشه گفته از استقامت زینب
السلام ای امام جود و سخا
ای که روزی دهی به شاه و گدا
هست تا سفره ی کریمانت
دست ما روز و شب به دامانت
یک بار هم مارا حرم کی میبری تو
تنها برای مزد می آیم به هیئت
از تو توقع داشتم آقا.. زیارت
دوباره مطلع شعرم شده امام حسین
شروع شد غزلم باز هم بنام حسین
غلام خانه ارباب ما ابالفضل است
منم غلام ابالفضل منم غلام حسین
سلام حیدر خون خدا ابوفاضل
تو اسوه ی ادبی و حیا ابوفاضل
سلام ماه بنی هاشمی خوش آمده ای
به خانه ی پدرت مرتضی ابوفاضل
تو شدی شمع و عالم همه پروانه توست
عمه ی عشق بفرما که دلم خانه توست
این همه لطف و صفا,از تو کرم را عشق است
خانه ام گرچه خراب است حرم را عشق است
السلام ای ابوالحسن هادی
وارث غصه و محن هادی
السلام ای امام مظلومان
تا ابد هم کلام مظلومان