شعر ولادت امام زمان (عج)

نشسته است به آیینه أم غبار گناه

نشسته است به آیینه أم غبار گناه
نمانده برسر دوشم به غیر بار گناه

قرار بود که با تو قرار بگذارد
کشید نفس دلم را سر قرار گناه

به جای اینکه به دنبال عشق تو باشم
شدم اسیر گناه و شدم دچار گناه

تویی همان که همیشه در انتظار منی
و من همان که همیشه در انتظار گناه

مرا ببخش که جای دعا برای ظهور
گذاشتم نفسم را در اختیار گناه

دروغ و غیبت و تهمت, چه و چه و چه و چه
دگر در آمده از دست من شمار گناه

نشد که ثانیه ای بی قرار تو باشم
که بوده ام همه عمر بی قرار گناه

پریده از سر بام تو روح من که چنین
کبوترانه فقط می‌شود شکار گناه

عجیب نیست اگر یاد تو نمی‌افتم
احاطه کرده خیال مرا حصار گناه

یقین به لطف دعای تو بود اگر کمرم
هنوز خم نشده زیر این فشار گناه

               
به جان صبح قسم که می‌آیی ای خورشید
و مهر خاتمه ای می‌شوی به کار گناه

مجتبی خرسندی

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا