بقیع

شعر ولادت حضرت زهرا(س)

مَلیکه‌ای ملکوتی سَریر می‌آید
الٰهه‌ای به نقابی حریر می‌آید

زِ عرش بس که فرشته به فرش می‌بارد
صدایِ هِلهله از چرخِ پیر می‌آید

شعر مناجات امام حسن مجتبی(ع)

یا اَیُّهَا الاَمیر , تَصَدَّق عَلَی الاَسیر
یا اَیُّهَا الکَبیر , تَصَدَّق عَلَی الصَّغیر

یا اَیُّهَا العَزیز , تَصَدَّق عَلَی الذَّلیل
من پَستِ بی نظیرم و تو شاهِ بی نظیر

شعر مدح و روضه حضرت ام البنین(س)

ای شده محرم به ولای ولی

فاطمۀ دوّم بیت علی

اختر تابندۀ برج ادب

شیر زن خیل زنان عرب

شعر مناجات

ببخش اگر که دلم باخدا نشد امسال
مس وجود گدایت طلا نشد امسال

جواب لطف تورا با گناه میدادم
مرا ببخش که حقت ادا نشد امسال

علم مُنَجمین

ای هم نوای غربت تو عندلیب ها
خاکی ترین نگین بقیع غریب ها
ای پنجمین معلم دین, باقرالعلوم
شاگرد مکتبت علما و ادیب ها

مدینه

روز محشر که هیچکس جز حق
بر دل و دین گواه و ناظر نیست
مدّعی ام که مذهبم غیر از
قالَ صادق و قالَ باقر نیست

ته گودال

از گلو ناله ی مرغ سحری افتاده
پی آن ناله دل دربدری افتاده
پسری دید که از زینِ به زهر آغشته
گوشه ی حجره دوباره پدری افتاده

باورم نیست

عاقبت آه کشیدم نفسِ آخـر را
نفسِ سوخته از خاطره ای پرپر را
روضه خوانیِ مرا گرم نمودی امشب
روضه یِ آن همه گُل,آن همه نیلوفر را

بقیع

نام تو را انگار با چشم تر آورده
این روضه خوان که باز حرف مادر آورده
قبر تو را گم کرد ؛ خیلی سخت پیدا کرد
وقتی که خاک از خاک قدری سر در آورده

زهر اشکی شد

زهر اشکی شد و کانون دعا را سوزاند
بند بند من افتاده ز پا را سوزاند

آسمان تار شده و جرعه ی آبی این زهر
پاره های جگر غرق بلا را سوزاند

با سوز قلب

با سوز قلب پاره پاره گریه می کردی
با چشم های پر ستاره گریه می کردی

 دل های نزدیکانتان که جای خود دارد
 که آب می شد سنگ خاره, گریه می کردی

مداوا گریه

درد بسیار , مداوا گریه
ارث جامانده زهرا گریه
روزها ناله و شبها گریه
آب میخورد , ولی با گریه

دکمه بازگشت به بالا