شعر شهادت امام باقر (ع)

زهر جفا

زهر جفا

مانند شمعي پيكر تو بي صدا سوخت
در شعله هاي سركـشِ زهر جفا سوخت

قـرآن ناطـق بـودي و با خود نگفتيـم
اي مُصحف توحيد آياتت چرا سوخت؟

حجّش قبول آن كس كه پاي روضه ي تو
در آفتاب داغ صحراي منا سوخت

بسيار در شهر مدينه سوخت قلبت
امّا بميرم بيـش از آن در كربلا سوخت

بوي حُسين از آهت آمـد بر مشامم
از بس دلت در ماتم خون خُدا سوخت

مانند زينُ العابدين ، روح تو عُمـري
وقت عبور از روضه ي شام بلا سوخت

افـتادنت را ديد از بالاي ناقه
باباي تو خيلي پس از اين ماجرا سوخت

ذهن تو پنجاه و سه سال اي نوح گريه
وقت مُجسّـم كردنِ طشتِ طلا سوخت

شلّاق نامردي تو را دنبال مي كرد
آن ساعتي كه خيمه ي آل عبا سوخت

آتش گرفتي از درون وقتي كه ديدي
همبازي تو دامنش در شعله ها سوخت

محمّد قاسمي

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا