علی ای آنکه به عالم، همه جا قبله نمائی
تو نمایی ز خدایی، که خدا را بنمایی
نه فقط قبله نمائی که تو خود کعبه عشقی
تو که خود قبله ی جانی ز چه از کعبه در آیی
علی ای آنکه به عالم، همه جا قبله نمائی
تو نمایی ز خدایی، که خدا را بنمایی
نه فقط قبله نمائی که تو خود کعبه عشقی
تو که خود قبله ی جانی ز چه از کعبه در آیی
هستی ام اشک، کوله بارم اشک
حاصل عمر و روزگارم ، اشک
زائری خسته آمدم از راه
بیقرارم ، شود قرارم اشک
ای مهربان یار محمد یا خدیجه
ای نور پاک حی سرمد یا خدیجه
ای اسوه ی صبر و وقار و عشق و ایثار
ای پایه ی اسلام احمد یا خدیجه
آنجا که بسم الله الرحمن الرحیم ست
آنجا که زلف شعر در دست نسیم ست
شعری که زلفش دائما در پیچ و تابست
بی شک، یقینا مدح پور بو تراب ست
بهار طبیعت چو همراه با
بهار دل انگیز قران رسید
از این لاله و یاس و سنبل شکفت
وز آن شد شکوفا درخت امید
نیست به عالم مهی مثال رقیه
ماه بُوَد غرق در خیال رقیه
از سر شرمندگی خسوف پذیرفت
دید چو آن ماه بی زوال رقیه
بنده ای سرگشته در بحر گناه افتاده ام
همچو کور بی عصا در بین چاه افتاده ام
کشتی بی بادبان در موج و طوفانها شکست
غرقِ در موج تباهی بی پناه افتاده ام
امیرزاده ی طاها ، بلند مرتبه شاها
عزیز سید بطحا ، بلند مرتبه شاها
امید ام ابیها ، بلند مرتبه شاها
دم هزار مسیحا ، بلند مرتبه شاها
تیغ آمد همچو تاجی بر سر حیدر نشست
نغمه ی فُزتُ چو بر لبهای حیدرنقش بست
هاتفی در آسمان در مدحت حیدر سرود
رستگار ی در دو عالم پادشاه حق پرست
کیست مولای شیعیان ؟حیدر
علیِ عالی حیدرِ صفدر
به شب قدر قاری قرآن
به گه جنگ فاتح خیبر
بر روی شاه تشنه چو بستند آب را
در سینه حس نمود غم بیحساب را
تفسیر کرد کشته ی در خون خضاب
یعنی به تشنگان حرم این خطاب را
لیله القدر مرا هست علی قرص قمر
گشته ذکر لب من ناد علی تا به سحر
ها علیًُ بشرًُ کیف بشر ذکر دگر
که ای خدایا به علی از سر جرمم بگذر