شعر شهادت اميرالمومنين (ع)

فُزتُ و رب الکعبه

تیغ آمد همچو تاجی بر سر حیدر نشست
نغمه ی فُزتُ چو بر لبهای حیدرنقش بست

هاتفی در آسمان در مدحت حیدر سرود
رستگار ی در دو عالم پادشاه حق پرست

همچو تو مولود کعبه، کشته ی محراب خون
مادر گیتی نزائیده ست از روز الست

بی ولایت جبرئیل و انبیا هم کافرند
بی ولای تو خدا هم دل بر این خِلقت نبست

هر که باشد مهر حیدر در دلش محبوب ماست
آنکه دارد کین حیدر نزد ما منفور و پست

صاحب نهج البلاغه مرشد روح الامین
حضرت قرآن ناطق در حقیقت حیدر ست

مردم نادان نفهمیدند این حیدر که بود
مردم دانا نمیدانند این حیدر که هست

هم ید الله بود و هم دست خدا در آستین
از ازل مردانه حیدر با خدایش داد دست

ساقی کوثر علی مست از سبوی ذات حق
ذات حق هم از می جام علی گردیده مست

شیر حق، ممسوس ذات الله و مست کردگار
لا فتی الّا علی لا سَیف الّا ذوالفقار

جواد کریم زاده

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا