هلال ماه رجب مقدمت مبارکباد
دوباره پرتو رویت به شهر ما افتاد
سلام ماه خدا ماه عفو و بخشایش
ز یمن تو شده بیت گلین دل آباد
هلال ماه رجب مقدمت مبارکباد
دوباره پرتو رویت به شهر ما افتاد
سلام ماه خدا ماه عفو و بخشایش
ز یمن تو شده بیت گلین دل آباد
آشیان سوخته را بال و پری نیست که نیست
خانه باقیست وز آن خانه دری نیست که نیست
درد این است که از حضرت خاتم تنها
یک اثر ماند که از او اثری نیست که نیست
گرفته مسجد کوفه دوباره حال و هوایی
چه سجده گاه قشنگی چه مروه ای چه صفایی
بلند مرتبه هستی که سر به خاک تو سوده
تو قتلگاه غریب امام اول مایی
ای قبله قبیله مردان روزگار
پیر قریش و یاور محبوب کردگار
رخساره ات به پادشهان ماند و امیر
ریزد ز روی نیک و حکیمانه ات وقار
ز تشنگی متوسل به آب دیده شدم
به پیش مادر بی شیر سرفکنده شدم
برای یاری من مهد هم تکلم کرد
میان مهلکه یارب غریب خوانده شدم
گفتم ز عطش شد به روی صفحه رها دست
مضمون مرا سوز جگر کرد بنا دست
تا کلک خیالم به روی لوح روان شد
از طبع برآشفته نوا خواست چرا دست؟
طعم چای کربلا چون خوش نیامد به مذاق
چای ایرانی طلب کردیم در راه عراق
در بساط کربلایی ها که اصلا قند نیست
ما شکر خوردیم با آمیزه ای پرطمطراق
دوش من را سخت پیر می کشان در بر گرفت
جان من را آن نگار جاودان در بر گرفت
پر شکسته تر ز من دیگر در این عالم ندید
طایر این آشیان را همچو جان در بر گرفت
از اثر زهر جفا سوخت سراپا بدنم
در دل این خانه دگر نیست کسی هم سخنم
ناله زنم آه کشم زهر شرر بار چشم
نیست امیدی رهم از معرکه اهرمنم
ای سروسامان من سلطان علی موسی الرضا
رسته از طوفان نترسد دیگر از نرد بلا
های و هویی همچنان دارم اگر از هوی توست
بوی مشک و نافه از عطر و شمیم کوی توست
ای سزاوار تحیات و سلام داور
وی نبی را به شدائد تو قرین و یاور
مفخر سید بطحا و نسا تا عرصات
مومنین را به گواه همه اُم و مادر
می رود ماه صفر با همه شور و نوا
ماه حزن و غم و اندوه, مه اشک و بکا
اول ماه محرم همه گفتیم حسین
آخر ماه صفر ما همه گوییم رضا