حسین کریمی

شعر مناجات

میان قلب من و تو گنه شده حائل
دگر برای من انگار توبه شد مشکل

گذشته از رمضان نیم و من عوض نشدم
ز بس که خاک گناهان نشسته بر این دل

شعر مناجات با خدا

آمدم باز به درگاه تو با قلب حزین
بنده‌ات را بِنِگر باز به سر خورده زمین

مهربانیت بلندست خداوند! دلت میسوزد
قلب بشکسته‌ی ما را بپذیری به یقین

محو رخسارش

شب شبِ عشق, لحظه‌ی وصل است
شب باران درّ نایاب است
سائلان مدینه بی‌تابند
صاحب بزم شخص ارباب است

دکمه بازگشت به بالا