حمید رمی

هوای روضه ی مشک و علم

رسیدی از پسِ پرچین ِ قلب دوران ها

چکیدی از نفسِ ابر , مثل باران ها

رسیدی از دلِ دریای عشق و آوردی

نشانه های ادب را برای انسان ها

یکتاترین ماه

(( بعد از تو آب, معنی دریاشدن نداشت))

  گُم بود در خجالت و پیداشدن نداشت 

 بی بوی رویت ای مهِ یکتای هاشمی 

 (( شب مانده بود و جرأتِ فرداشدن نداشت))      

سکوت تلخ تو

سکوت  تلخ تو  شیپور  مرگ  من  را  زد

زمانه  تیر   مصیبت   به   قلب   لیلا   زد

کنار نعش به خون خفتهی تو , من مُردم

ببین   عدو     ورق    زندگانیَم    تا    زد

بعد از تو

(( بعد از تو آب, معنی دریاشدن نداشت))

گُم بود در خجالت و پیداشدن نداشت

بی بوی رویت ای مهِ یکتای هاشمی

(( شب مانده بود و جرأتِ فرداشدن نداشت))

هرچه تیر آمده

هرچه تیرآمده بر روی تنت جا شده است

بین میدانکرمت باز هویدا شده است

آنقدر نیزهنشسته به روی پیکر تو

هرکسی دیدهتو را گفته علی پا شده است

یک عمود آمدهامّا دو نفر تا شده اند

تو سرت تاشده و من کمرم تا شده است

تو شبیه پدرمبوده ای امّا حالا

وجه تشبیه توبا پهلوی زهرا شده است

هرکجا مینگرم اکبر من ریخته است

پسرم در وسطجنگ پسرها شده است

چه شده باتنت از دقّت شمشیر عدو

نکند دور وبرت حرمله پیدا شده است

چه سرت آمدهاینقدر زِ هم وا شده ای

چقدر پیکر تومثل معمّا شده است

دشمنت اشکمرا دیده ولی می خندد

وسط گریه یمن هلهله برپا شده است

عمّه ات آمدهاز خیمه کنارت برخیز

عمّه ات آمدهو نائب لیلا شده است

استخوان خردترین پیکر بر روی زمین!

چشم باباتببین , همدم دریا شده است

خون جاری شدهاز شرم نگاهت یعنی

پدرت بی تو(اسیر) غم دنیا شده است

حمید رمی

بابای از ما بهتران

نامیشدی , روی لب اینیّ و آنی

یاشایدم بابای از ما بهترانی

بدجورسیلی خورده ام این چند روزه

خوردم, ولی حتی دریغ از تکّه نانی

گریه های صادق

دل من باز روضه می خواند , روضه ی غربت شقایق را

روضه ی حرمت و شکستن را , روضه ی گریه های صادق را

روضه ای را که باز می خواهند, پر پروانه را بسوزانند

اصلاً انگار شیوه ی خصم است , نیمه شب خانه را بسوزانند

خورشید آورده …

آماده شد سفره , کرم , خِیل گداها

می آید امشب واژه واژه رمز دریا

مهمان ویژه آمده بر سفره ی ما

مهمان نباشد میزبان عرش اعلا

کریم …

ترنّم جلواتت نسیم آورده

وَ بوی نرگس چشمت شمیم آورده

خدا برای خودش آینه پدید آورد

دوباره یاعلی و یاعظیم آورده

نگاه نگار

 

فقط برای نگاه نگار آمده ام

برای اشک دل بیقرار آمده ام

کویرتر شده چشم از همیشه, ازهر وقت

دونیم قطره ی باران ببار, آمده ام

باب حاجات

 

 گفتی الله اکبری همهست

 چون خداوند برتری همهست

 پیرو نفس خود شدم وقتی

 که روش های بهتری هم هست

در شور عشق

 

آماده می شوم غزلی را بنا کنم

در شور عشق , قافیه ای دست و پاکنم

باز از شرابِ دوست شدم مست وبیقرار

باید که پیر میکده ها را صدا کنم

دکمه بازگشت به بالا