شکسته قامتی ای یار نیمه جان علی
چه بی فروغ شدی ماه آسمان علی
مرا به خاک نشانده قد هلالی تو
گرفته سوسوی چشمان تو توان علی
شکسته قامتی ای یار نیمه جان علی
چه بی فروغ شدی ماه آسمان علی
مرا به خاک نشانده قد هلالی تو
گرفته سوسوی چشمان تو توان علی
دوباره شب شد و چشمان ماه بیدار است
دوباره شب شد و دل تنگ دیدن یار است
سر مزار تو می آیم و ز طفلانم
نهان نمودن این راز سخت و دشوار است
از اشک های چشم تو زمزم درست شد
از ناله های نیمه شبت غم درست شد
با یاری ملائکه در هیئت خدا
از چادر سیاه تو پرچم درست شد
آب شدم بس به زمین خون ز سرم ریخت
بال پریدن نمانده بس که پرم ریخت
“خانه ی حیدر” نه شده “گلشن زهرا
با نفسم لاله ز بس دور و برم ریخت
بر جانماز وقت دعای شبانه ها
تازه شوند درد همه تازیانه ها
چون اشک روی گونه ی من غلط می خورد
از زخم صورتم کشد آتش زبانه ها
سر مزار تو می آیم و ز طفلانم
نهان نمودن این راز سخت و دشوار است
از اشک های چشم تو زمزم درست شد
با یاری ملائکه در هیئت خدا
از چادر سیاه تو پرچم درست شد
چون اشک روی گونه ی من غلط می خورد
از زخم صورتم کشد آتش زبانه ها
زهرا تو قرار بود یارم باشی
هر لحظه ی زندگی کنارم باشی
حیدر وسط معرکه تنهامانده
برخیز که باز ذوالفقارم باشی
از من در این مسیر ببین پیکری نماند
از تو برای زینب تو جز سری نماند