رضا قاسمی

نقشه ها دارند

کاش می شد باز برگردی به شهر مادرت
تا که راحت جان دهد این کفتر نامه برت

من نوشتم که بیا … ای کاش دستم می شِکست
کاش می شد پیکِ من هرگز نیاید محضرت

تو یادگار کربلایی

ای آنکه قبرت بی چراغ و سایبان است !!!
روضه نمی خواهی !! مزارت روضه خوان است

گلدسته ات سنگی ست , روی تربت تو
گنبد نداری … گنبد تو آسمان است

رحم کن به من

خود را حراج کرده ام آقا بیا بخر
من بی نواتر از همه ام , “بی نوا” بخر

چانه نمی زنم بخدا حرف , حرفِ توست
بی ارزشم اگر چه … مرا بی بها بخر

بابِ مرادی

تو جوادی , همه ی خلق گدایان تواند
بسکه آوازه ی تو در همه جا پیچیده
پر شده کیسه ی ما قبلِ گدایی کردن
گوشهای تو تقاضای گدا نشنیده

زائر ارباب

قصه ی نوکری ام را همه جا بنویسید
و برای منِ مسکوت , صدا بنویسید

حسرتی که به دلم مانده , خودش دیوانی ست
مو به مو خط به خطش را … همه را بنویسید

سلام خواهر خورشید

صدا صدای تپش های قلب باران است
و یا که زمزمه ی قاریان قرآن است
ستاره ها همه جمع اند , دور منزلِ نور
به پشت خانه ی خورشید , راه بندان است

یا امام صادق (ع)

بارها این جمله را بابا برایم گفته بود …
” ای پسر جان احترام پیرمردان واجب است
هر کجا یک مو سپید آمد ز جا برخیز که …
احترام موی ایشان مثل قرآن واجب است “

یا زینب (س)

دمم چه گرم گرفته ست با دم حرمت
به طالعم بنویسید , آدم حرمت
چه آرزوی قشنگی … اگر قبول کنی …
شوم ملازم خط مقدم حرمت

یا ولی الله…

زحمتت هستم و ای کاش دگر کم بشوم
یا که نه … با نفس قدسی ات آدم بشوم

چه خیالات عجیبی … من و این بار گناه …
خواستم در نظر چشم تو مَحرم بشوم

یا عزیز الله

هر روز صبح زود , به آقا سلام کن
یا گریه کن برای غمش یا سلام کن
گر مثل من به کرب و بلایش نرفته ای
هر جا نشسته ای ز همانجا سلام کن

شعر شهادت حضرت علی (ع)

بغض بابا وسط سفره ی افطار شکست
هی فرو خورد و فرو خورد و به هر بار شکست

حفظ ظاهر بخدا سخت تر از هر کاری ست
چهره ی پیر پدر پای همین کار شکست

شعر ولادت امام حسن (ع)

سلام ای کریم ابن اصل کرم
سلام ای علی زاده آقا تبار
سلامٌ علیکم حسن جان من
و رحمت به تو حضرت سفره دار

دکمه بازگشت به بالا