از کودکی به عشق شما مبتلا شدم
با گوشه ی نگاه تو غرق خدا شدم
ای آبروی هر دو جهان آبرو بخر
شکر خدا که نوکر کوی شما شدم
از کودکی به عشق شما مبتلا شدم
با گوشه ی نگاه تو غرق خدا شدم
ای آبروی هر دو جهان آبرو بخر
شکر خدا که نوکر کوی شما شدم
از ازل قلب گرفتار عزادار شماست
این دل عاشق بیمار عزادار شماست
کعبه و بتکده و دیر و کلیسا به کنار
مسجد و میکده این بار عزادار شماست
لطفی نما که بی سر و سامان کنی مرا
مجنون و بیقرار و پریشان کنی مرا
دل دادهام به دلبر و دل دل نکرده ام
دل داده ام که عاشق و حیران کنی مرا
حرمله خندید و جانان مرا از من گرفت
این بیابان بلا جان مرا از من گرفت
با سهشعبه شعله بر جان رباب افتاده بود
حال و روز خیمه سامان مرا از من گرفت
عصر عاشورا دل اهل ولا آتش گرفت
خیمهگاه و چادر آل عبا آتش گرفت
سنگ بر پیشانی شاه شهیدان میزدند
طاق ابروها شکست و کبریا آتش گرفت
عصر عاشورا دل اهل ولا آتش گرفت
خیمگاه و چادر آل عبا آتش گرقت
سنگ بر پیشانی شاه شهیدان میزدند
طاق ابروها شکست و کبریا آتش گرفت
تو را به غارت و غوغا سپردم و رفتم
به اشک دیده ی زهرا سپردم و رفتم
برای بردن عمامه ی تو دعوا شد
تورا به آن همه دعوا سپردم و رفتم
بعد از تو شور شام غریبان برای من
بغض گلو و اشک یتیمان برای من
شمشیر و تیر و نیزه و خنجر برای تو
در قتلگاه پیکر بی جان برای من
بند بند پیکرت در بین صحرا ریخته
خون سرخ حلق تو در بین دعوا ریخته
آن زمانی که زمین خوردی ز روی ذوالجناح
پایه های محکم عرش معلا ریخته
حرم غرق تماشا بود آن ساعت که جان دادی
نگاهم مثل دریا بود آن ساعت که جان دادی
پریشان می شوم وقتی پریشان می شود زلفت
نگاهت گرم و گیرا بود آن ساعت که جان دادی
ساقی اهل حرم بی کس و تنها شده بود
وسط هلهله ها علقمه غوغا شده بود
لشکر کوفه بهم ریخت عجب منظره ای
نیزه ی شمر و سنان تشنه سقا شده بود
حرمله خندید و جانان مرا از من گرفت
این بیابان بلا جان مرا از من گرفت
با سه شعبه شعله بر جان رباب افتاده بود
حال و روز خیمه سامان مرا از من گرفت