سه سال آخر عُمرش شکسته تر شده بود
بلی شکسته تر از فـرطِ دردِ سـر شده بود
تمام بال و پر او کبود و زخمی بود
که پیــش موج بلا بارهـا سـپـر شده بـود
سه سال آخر عُمرش شکسته تر شده بود
بلی شکسته تر از فـرطِ دردِ سـر شده بود
تمام بال و پر او کبود و زخمی بود
که پیــش موج بلا بارهـا سـپـر شده بـود
ناز معشوق مرا هرکه اگر کم بکشد
میکشم ناز مگر ناز مرا هم بکشد
انچه سگ مى کشد از سنگ ملامت به گذر
مطمئنم نتواند بنى ادم بکشد
تا سایۀ تو بر سر دردانۀ من است
این خانه ای رسول خدا خانه من است
دل شوره ام برای غریبیِ فاطمه است
این خود دلیل اشک غریبانۀ من است
وقت استغفار حال زار را از من مگیر
حس و حال گریه بسیار را از من مگیر
چند قطره اشک مانده از همه دارایام
پس عنایت کن همین مقدار را از من مگیر
خبر آمد رمضان است خدا… میبخشد
بی کم وکاست وبی چون وچرا میبخشد
معصیت کارترین باشی اگر با توبه
وسط بزم مناجات و دعا میبخشد
این توبه را اگر نپذیری کجا روم
دست مرا اگر تو نگیری کجا روم
گر نگذری ز روی سیاه جوانیم
موی سپید بر سر پیری کجا روم
جبرئیلِ دل من بال و پری میخواهد
چشم آلوده ز پاکی گوهری میخواهد
عاشق از اشک سحرها ثمری میخواهد
آتش قهرِ خدا هم, سپری میخواهد
تقوا کمیتش بی حضورت لنگ مانده
از این جهان آقا فقط نیرنگ مانده
شوق ظهورت نیست در راس دعاها
اما به ظاهر ندبه ها پر رنگ مانده
نگاهم کن! نمی خواهم به حالِ زار برگردم
به آن ایام ِ نفْس-آلودۂ تبدار برگردم
رسیدم سربه زیر آقا مریض احوالم و لطفا
مداوایم کن و راضی نشو بیمار برگردم
آنقدر که حیله دیده ام آقا جان
از غیر تو دل بریده ام آقا جان
با تو همه عاقبت بخیرند حسین
با تو به جنان رسیده ام آقا جان
نگاهی دلربا دارد نگارم
ربوده جزبه اش صبروقرارم
به پست وجاه دنیا دل نبندم
که شاه کربلا شد اعتبارم
یکدفعه عاشقم شد و کم کم مرا خرید
زیبا و زشت هرچه که بودم مرا خرید
مانند «جُون» قبل مُحَرَم شدم غلام
مانند «عُون» بعد مُحَرَم مرا خرید