شعر اربعین

اگه‌ کربلاتو نبینم

یه عمره که با قاب عکس حرم
شب و روزمو هق‌هق میکنم
بذار زائر اربعینت بشم
وگرنه از این دوری دِق میکنم

مادرت داده براتِ همه را

چشم‌ هایت به همه گفت بیا الّا من
باز شد حاجت یک عدّه روا الّا من

مادرت داده براتِ همه را میدانم
کرده در حقّ همه خلق دعا؛ الّا من

حبّ الحسین

وقتش رسیده با شما معنا بگیریم
با عشق تو در هر محرّم پا بگیریم

کوچک ترین ها با شما خیلی بزرگ است
قطره شدیم اندازه ی دریا بگیریم

اربعین در حرمم

قلبم به هوای حرمت دربدر است
چشمان ترم به کوله بار سفر است

گفتم به همه که  اربعین در حرمم
ارباب ! , ببین آبرویم در خطر است

 رضا قاسمی

تا انتهای مرز جاده گریه کردم

تا انتهای مرز جاده گریه کردم
این جاده را پای پیاده گریه کردم
کل مسیر از اشک هایم مست می شد
انگار چندین جرعه باده گریه کردم

دل چون مدائن در پی امداد می گردد

دل چون مدائن در پی امداد می گردد
پلکی بزن ویرانه ها آباد می گردد

گاهی شکار عمراً بیاید سمت دام اما
گاهی خودش دنبال یک صیاد می گردد

آمده سرشکسته محنت

آمده سرشکسته محنت

آمده اشک ریز بت شکنت

السلام ای مرمل بدماء

چه خبر از هزار زخم تنت

لشگرت یادش بخیر

آمدم اینجا دوباره…لشگرت یادش بخیر

قاسم و عون و زهیر و جعفرت یادش بخیر

اولین باری که اینجا آمدم یادت که هست؟

شد رکابم ساقی آب آورت یادش بخیر

یک اربعین گذشته

من نیمه جان ز داغ تو در این سفر شدم
برخیز و بین چگونه خمیده کمر شدم

یک اربعین گذشته و من آب رفته ام
یک اربعین گذشته و من پیرتر شدم

مبتلا شدم

از آن زمان که دور از این کربلا شدم
بر هر بلا که بود اخا مبتلا شدم

یک اربعین گذشته و من آب رفته ام
یک عمر گوییا که من از تو جدا شدم

ای حسین

من بلای عشق تو بر جان خریدم ای حسین
آمدم تا کربلا اما خمیدم ای حسین

ماجرای این سفر را ای برادر جان بخوان
از سیاهی تن و موی سفیدم ای حسین

همینجا بود

همینجا بود قامت دال گشتم
پریشان راهی گودال گشتم

همینجا بود حرمت را دریدند
همینجا جسمت پاکت را کشیدند

دکمه بازگشت به بالا