شعر روضه

من از ضریح زلف تو حاجت گرفته ام

 

 

شایسته است اگر تو سر حرف وا کنی
مثل قدیم, شوهر خود را صدا کنی

اینگونه که نمی شود ای باوفا عروس
در خانه ام برای وفاتت دعا کنی

زهرای من

قلبم بدون بودن تو
یک لحظه آرامش نداره
دنیا با من از وقتی رفتی
دیگه سر سازش نداره

یابن الزهرا(س)

چه کمالى, چه جمالى, چه جلالى دارند!
سینه چاکان تو دیگر چه ملالى دارند؟!

غیر شاهنشهى تو که به دل ها برپاست
همه حکام جهان روز زوالى دارند

حبِّ حُسِینِ بنِ عَلی

تسبیحِ دل ذکر و دعا را دوست دارد

«أمَّن یُجیبِ» روضه ها را دوست دارد

دستِ گدایی همه سویش دراز است

بنده نواز است و گدا را دوست دارد

ای مسیحا نفسم

ای مسیحا نفسم از چه بریده نفست
رفتی و زود برآرورده شد آخر هوست

با پرزخم چگونه تو شکستی قفست
زتو شرمنده نشد تاکه شوم دادرست

ایام هجران

از یُمنِ ذکر تو ندای رب گرفتیم
از مهر روی تو چنین مذهب گرفتیم

ما ذاکر ذکر خدای آسمانیم
از لحظه ای که نام تو بر لب گرفتیم

سلام روشنی صحن آب و آئینه

سلام حضرت بانوی مهربانی ها
سلام روشنی صحن آب و آئینه
سلام سنگ صبور تمام مردم شهر
هزار حرف نگفته است با تو در سینه

یوسف چرا به گوشه‌ی کنعان نمی‌رسد

یوسف چرا به گوشه‌ی کنعان نمی‌رسد
این هجر, این عذاب به پایان نمی‌رسد

خشکم زده, ترک ترکم, تشنه‌ام, چرا
بارانِ رحمتی به بیابان نمی‌رسد

گرچه از دوریِ برادرِ خود

گرچه از دوریِ برادرِ خود

ذره ذره مریض‌تر میشد

عوضش میهمانِ مردمِ قم

لحظه لحظه عزیزتر میشد

از نوکرانِ نوکر معصومه ایم ما

 

گرچه سیاهْ لشکر معصومه ایم ما
از نوکرانِ نوکر معصومه ایم ما

از حوزه های درس مشخص تر است که…
پایین پای منبر معصومه ایم ما

عزت پایدار معصومه

آیه‌ی انتظار معصومه
عزت پایدار معصومه
مایه‌ی افتخار معصومه
همه جا سفره‌دار معصومه

کنارِ حضرتِ معصومه ما چه کم داریم

 

اگر چه درد … اگر چه هزار غم داریم
کنارِ حضرتِ معصومه ما چه کم داریم

کنارِ دخترِ باران و خواهرِ خورشید
بهشت حرفِ کمی هست تا حرم داریم

دکمه بازگشت به بالا