شعر شب ششم محرم 1401

تازه داماد حرم

تب تنهایی من بود که تاب از تو گرفت
فکر نوشیدن یک جرعه ی آب از تو گرفت
به جمال حسنی دست درازی کردند
تازه داماد حرم نیزه نقاب از تو گرفت

احلی من العسل

به یاد کرب و بلا مانده قاب تصویرش
به گوش می رسد آنجا هنوز تکبیرش

ز یادها نرود که چگونه نزد عمو
رسیده بود، به آن گریه سرازیرش

عمو حسین

شد شب معجزه ها ، ذکر عوالم حسن است
بر لب سینه زن و ذاکر و ناظم حسن است
سایه ی روی سر این همه خادم حسن است
اولین گریه کن روضه قاسم ، حسن است

یا قاسم ابن الحسن(ع)

به نسيمي كه از آن عطر تنت مانده هنوز
روضه هاي تو و زخم بدنت مانده هنوز

اين همه زخم ،تو يك آه نگفتي اما
روي لب هات دَم يا حسنت مانده هنوز

دکمه بازگشت به بالا