شعر شهادت امام صادق ع

شیخ الائمه

باز هم پشت در خانه صدا پیچیده
بوی دود است که در بیت ولا پیچیده

عده ای بی سرو پا دور حرم جمع شدند
باز هم, همهمه در کوچه ما پیچیده

روضه میخواند …

 

آب و هوای شهر پیغمبر غم انگیز است

آقای شیعه هم دلش از غصه لبریز است

آقای مظلومی که اوج مهربانی هاست

تنها دلیل گریه های آسمانی هاست

هیزم

 

دوباره هیزم و آتش دوباره فاجعه ای

دوباره ضربه ی سنگین دست واقعه ای

چقدر مردم پست مدینه نامردند

دوباره هر دو سر کوچه را قرق کردند

صدای ناله

دوباره شهر مدینه غروبی از غم شد

که آتشی به در خانه باز مَحرم شد

به پشت این در خانه چه ازدحامی شد

دوباره حَجمه ی دشمن به فکرماتم شد

گریبان

 

ناگهانزلفِ پریشان تو را میگیرند

سرسجاده گریبان تو را میگیرند

 

تو دراین خانه بنا نیست که راحت باشی

چندهیزم سر و سامان تورا میگیرند

 

مسیر پای برهنه

 

مباد آنکه عبای تو یک کنار بیفتد

میان راه , تن تو بی اختیار بیفتد

 

تو را خمیده خمیده میان کوچهکشیدند

که آبروی نجیبت از اعتبار بیفتد

 

آخرش افتاد

 

تا که در خانه در برابرش افتاد

شعله ی آهی میان حنجرش افتاد

 

بر سر سجّاده مثل جدّ غریبش

بند اسارت به جسم لاغرش افتاد

 

دکمه بازگشت به بالا