این اشک که خود گوشه ای از رحمت زهراست
عرض ادب کوچک ما ساحت زهراست
آن کس که پیمبر به دو دستش زده بوسه
او اُم ابیهای نبی حضرت زهراست
این اشک که خود گوشه ای از رحمت زهراست
عرض ادب کوچک ما ساحت زهراست
آن کس که پیمبر به دو دستش زده بوسه
او اُم ابیهای نبی حضرت زهراست
هر کسی بر فاطمه قلبا ارادت داشته
شک ندارم بی گمان با عشق نسبت داشته
حجه الله علینا مادر پروانه هاست
مادری که بر امامان هم امامت داشته
ای مسیحا نفسم از چه بریده نفست
رفتی و زود برآرورده شد آخر هوست
با پرزخم چگونه تو شکستی قفست
زتو شرمنده نشد تاکه شوم دادرست
اگر چه درد … اگر چه هزار غم داریم
کنارِ حضرتِ معصومه ما چه کم داریم
کنارِ دخترِ باران و خواهرِ خورشید
بهشت حرفِ کمی هست تا حرم داریم
حیا به دست تو آموخت دلبری ها را
و آمدی که امامت کنی پری ها را
تویی که چادر شب را به ماه پوشاندی
گره زدی سر هر غنچه روسری ها را
با اینکه به چشمت رخ دلدار ندیدی
بانو عوضش هم غم بسیار ندیدی
گل روی سرت از سر هر بام رسیده
گل روی سرت آمده و خار ندیدی
هم آفتابی و هم سایه بر سرم داری
یک آسمان کرم و لطف دم به دم داری
تو آیتی ز بهشتی که آمدی ایران
به روی دوش خودت بیرق کرم داری
السلام ای زینب موسی بن جعفر, فاطمه
حضرت معصومه ی آل پیمبر, فاطمه
مظهر الله اکبر, ای سراسر فاطمه
می زنم از دل صدا با حال مضطر فاطمه
همین که دست دعای زمان به سوی تو شد
سیاه بود زمین و سپیدِ روی تو شد
پیمبران اولوالعزم در پیات بودند
چقدر عُمر عزیزان به جستوجوی تو شد
آوردمت اینجا سر بابا به سختی
آخر رسیدم من به تو اما به سختی
این روزها خیلی سرت بابا شلوغ است
انقدر ها که می شوی پیدا به سختی
در چهل سالِ گذشته اشک من رگبار بود
ابرِ بارانزای چشمم روز و شب پربار بود
از گلویم آب خوش پایین نرفته هیچ وقت
کامم از خشکیِ داغِ تشنگی سرشار بود
جهان برای سری روی نیزه لَک میزد
و صبر آدمیان را خدا محک میزد
سری که بر سر نیزه نشسته بود اما
عروج حنجر آن پله تا فلک میزد