شعر شهادت بنت الحسین

از غم دوری تو

داغ تو بر سینه ی ما رنگ ماتم می کِشد
حنجره از ماتمت آهِ دمادم می کشد
با حسینی می چکد اشک از دو چشمان پدر
مادرم روی سر خود چادر غم می کشد

پا به پایت آمدم

بر روی نیزه نشستی پا به پایت آمدم
دخترت را می زدند و در هوایت آمدم

گاه از پیشِ دو چشمانم چرا گم می شدی؟
گاه در بازارها پشتِ صدایت آمدم

ای یاورم

ای یاورم شکسته شدی نیست باورم
باید برای پای تو مرهم بیاورم

با اینکه سوختم دو سه جا بین خیمه ها
داغی شبیه زخم تو آتش نزد مرا

کاش بمانی

دیر به دادم رسیدی ای سر زخمی
کاش بمانی کنار دختر زخمی

باز بسوزان مرا به سوز صدایت
باز صدایم بزن زحنجر زخمی

نازنین من

ای دختر سه ساله ی من،نازنین من
ای یادگار سوخته ی سرزمین من

دستی نبود تا که نوازش کنم تو را
وقتی که در خرابه شدی هم نشین من

ابتا یا حسین(ع)

بر روی نیزه نشستی پا به پایت آمدم
دخترت را می زدند و در هوایت آمدم

گاه از پیشِ دو چشمانم چرا گم می شدی؟
گاه در بازارها پشتِ صدایت آمدم

اشک روان

بغض مرا آه نهان گرفته
چشم مرا اشک روان گرفته

از بس زمین خوردم رمق ندارم
حتی دلم از آسمان گرفته

لطف بیکران رقیه

نشسته ام رمضان را کنار خوان رقیه
منم گدای همین لطف بیکران رقیه

اگرچه رانده شدم از همه ولی به امیدی
رسانده ام سر خود را به آستان رقیه

بابا حسین

اگر خواهی پدر بینی وفای دختر خود را
نگه کن زیر پای اسب و بالا کن سر خود را

نهان از چشم طفلان آمدم دارم تمنّایی
که در آغوش گیری بار دیگر دختر خود را

چراغ بهشت

تو کیستی؟ چراغ بهشت مدینه ای
آیینه دار حُسن حسینی، سکینه ای
باید به رتبه زینب ثانی بخوانمت
چون عمه ات به صبر نداری قرینه ای
در آسمان صبر فروزنده کوکبی
بین تمامی اُسرار رکن زینبی

ای دسته گل وحی

ای دسته گل وحی به گلزار مدینه
قرآن حسین ابن علی بر روی سینه
بر عمۀ سادات همانند و قرینه
دریای کمالی و وقاری و سکینه

بنت الحسین(ع)

کند تکیه بر اقتدارت خیام
که رکن خیامی و والا مقام

سکونی به سکّانِ فُلک نجات
از این رو سکینه تو را گشته نام

دکمه بازگشت به بالا