شعر شهادت حضرت رقيه (س)

از غم دوری تو

داغ تو بر سینه ی ما رنگ ماتم می کِشد
حنجره از ماتمت آهِ دمادم می کشد
با حسینی می چکد اشک از دو چشمان پدر
مادرم روی سر خود چادر غم می کشد
روز و شب گریه کنت هستیم ما تا زنده ایم
بر جراحت های تو اشک است مرهم می کشد
قطره ای گریه برای تو نجاتم می دهد
جورِ اعمال بدم را اشکِ نم نم می کشد
نیست با ارزش تر از پیراهن مشکی مان
تا شما بالا مرا شال عزایم می کشد
چه قَدَر خوب است زهرا صاحب بزم عزاست
چائی روضه به دست فاطمه دم می کشد
ایستاده پشت در مهمان نوازی می کند
زحمتِ ما را خودش با قامت خم می کشد
گریه کن ها را صدا کرده برای نوکری
سینه زن ها را خودش تا زیر پرچم می کشد
نوکری کن خوب؛ میزان عمل را فاطمه
با ترازوی خودش ماه محرم می کشد

از غم دوری تو بابا چه ضجری می کشم
زجر گیسوی مرا بدجور محکم می کشد
من برای عمه خیلی باعث زحمت شدم
خارها را یک به یک از زخم پایم می کشد…
مهدی شریف زاده

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا