نفسم در نمیاد گریه کنم
دوس دارم داد بزنم نمیتونم
فاطمه پاشو بهم بگو آخه
چجوری بعد تو زنده بمونم
شعر شهادت حضرت زهرا
فاطمه جلوه ی باقی ازل تا ابد است
آی مردم! بخدای احد! او هم احد است
قامت سرو خودش را به علی داد و خمید..
راز زیبایی دریا به همین جزر و مد است
از خجالت تا ابد پیشانی حیدر تر است
مرگ، بعد از تو برای مرد تو شیرین تر است
رفتی ای ام ابیهای نبی اما بدان
مرتضی هم مثل زینب بعد از این بی مادر است
افتاده آتش در حرم ، وایمادرم وایمادرم
سوزد درِ بیتالکرم ، وایمادرم وایمادرم
تنها نه دربِ خانه سوخت ، شمع و گل و پروانه سوخت
مثلِ دلِ غمپرورم ، وایمادرم وایمادرم
ای که خیال رفتن ازاین خانه داری
بعد تو زینب می نماید خانه داری
نه سال با تو زندگی چیز کمی نیست
بعد تو من می مانم و دل بی قراری
حمله بعد از قَتل پیغمبر نباشد بهتر است
سوختن را دَر اگر از بَر نباشد بهتر است
در میان شعله آهن می شود مثل مُذاب
پس اگر مسمار رویِ دَر نباشد بهتر است
کار زار بین کوچه کار ما را زار کرد
حال گل را زار کرد و کوچه را گلزار کرد
دیده شیر خدا را دور دید و شیر شد
آن که روز مادرم را همچو شام تار کرد
با گریه شب هامو سحر میکنم
با غصه هام یه جوری سر میکنم
برو بخواب اگه حالم بد بشه
فضه و اسما رو خبر میکنم
آورده هیزم کافری، لشکر کشیده
آتش به درب خانه ی حیدر کشیده
با ضربه ی سنگینِ پا بر پهلوی یاس
زخم عمیقی میخ روی در کشیده
دست در دست حسن بود که بیرون آمد
مهر با ماه از اشراق مدینه سر زد
سوی مسجدبه شکوه و عظمت گشت روان
گوییا حیدر کرار رود در میدان
شبی که ختم خواهد شد دمِ صبحش به دیداری
هزاران ساعتش وَللّهِ می ارزد به بیداری
سحر از تاب گیسویَت به گوش باد گفتم..،گفت:
عجب یاری عجب یاری عجب یاری عجب یاری
رفتی و بعد تو هیچکی نیومد
بگیره از حالمون یه خبری
خونه سوت و کوره! تنهاتر شدیم
خیلی سنگینه غم ِ بی مادری