شعر شهادت حضرت علی اکبر

ای شبیه حضرت طاها

ای قدت..رعناتر از طوبا..برو آهسته تر
ای شبیه حضرت طاها..برو آهسته تر

می روی و می بری دل را به همراهِ خودت
باشد ای تازه جوان بابا..برو آهسته تر

هوا ز جور مخالف

لبی که تشنه ترین بود را به اکبر داد

مکید آن لب و شد عشق ، التیام علی

به دید لشگریان گر چه بود ، پیغمبر

تمام بغض عدو بودد ، بهر نام علی

صبر کن ای سروقامت

بچه‌ها با گریه می‌گیرند پاهای تو را
بوسه‌باران می‌کند عمه سروپای تو را

قبل رفتن از حرم بابا کمی قرآن بخوان
عمه خیلی دوست دارد صوت آوای تو را

بدنی پاره پاره

سپاه شمر رسیدند درهمش بکنند
به تیغ و نیزه سپردند تا کمش بکنند

قرار بود که باشد مقطعه بدنش
عیان که شد نوه ی فاطمه ست می زدنش

جانم علی

دق ام دادند جانم را گرفتند
همه تاب و توانم را گرفتند
جوانی داشتم خوش قدّ و بالا
فلک دیدی جوانم را گرفتند ؟

کنار تو

کار من نیست تنت را ز زمین بردارم

مثل این است که از خاک نگین بردارم

عضو های تو در این بادیه تکثیر شدند

همه ی گرگ صفت ها ز تنت سیر شدند

ولدی

صحنهٔ روضه در این جمله مجسم باشد
پشت هر قدّ رشیدی دو قد خم باشد

من و لیلا به روی چشم بزرگت کردیم
عمر ما قدوبالات منظم باشد

داغ جوان

یا به جایی خبر مرگ پسر را نبرید
یا که بردید به تشییع پدر را نبرید

پدری داغ جوان دید ملامت نکنید
روی زانو اگر افتاد شکایت نکنید

ولدی

گیرم کسی نمانده برایت، خدا که هست
راهی اگر نمانده برایت دعا که هست

دل را ببر به رشته ی لطف خدا ببند
جلوت نبود گوشه ی خلوت سرا که هست

ای عصای پیری بابا

ای عصای پیری بابا ..شکستی عاقبت
قبله گاهِ همسرم لیلا شکستی عاقبت

باادب فرزندِ من برخیز بابا آمده…
مانده ام در بینِ این صحرا شکستی عاقبت

ولدی

صوت قرآنِ ملیحی در حرم پیچیده بود
و زمان، بعد از علی این لحن را نشنیده بود

معجزه یعنی همین که سوره ی شمس و قمر
آیه آیه تین و زیتون را به لب ها چیده بود

اربأ اربا

به قدش دوخته او چشم ترش را خیلی
جلب کرده نگه او نظرش را خیلی

زد به میدان و کشیده است علی وار علی
به رخ لشگر کوفه هنرش را خیلی

دکمه بازگشت به بالا