شعر شهادت حضرت قاسم ابن الحسن

بوی گلاب می رسد

روی زمین ز بس که شده جا به جا تنت
پاشیده شد به وسعت کرب و بلا تنت

بوی گلاب می رسد اما تو نیستی
پرپر شده عزیز دل من, کجا تنت؟

معنای حلاوت

عشق پدرت ریشه در من ز ازل دارد
در دفتر شاعر ها شه بیت غزل دارد

از کشته ی او باید پرسند ز بد مستی
شمشیر حسن انگار شیشه به بغل دارد

ابن الکریم

نصر من‌ الله از حرم تکبیر پا شد
هنگام پیکار برادر زاده ها شد
ابن الحسن ابن الحسین کربلا شد
یا حضرت زهرا! حسن حاجت روا شد

زیرِ سم اسب

تنت از بسکه به دور و برِ من پاشیده
مثل مومیست جدا گشته..به هم چسبیده

ناله ات زیرِ سم اسب مرا پیرم کرد
چشمم از بعدِ على اکبر خود ترسیده

عزیز هستی

مرکب سوار کوچک کرب وبلا شدی

زهرا شدی,علی شدی ومصطفی شدی

وقتی عسل ز لعل لبت بوسه ای گرفت

تنها سواره ی حسن مجتبی شدی

زبان مرثیه

وقتی که اشک روز چو باران و برف بود

کشته شدن برای عمویم به صرف بود

وقتی عسل جوانه زد از کام تشنه ام

سینه برای پر زدنم مثل ظرف بود

یادگاری مدینه

سیـــزدهجام زلعلت زده غم پی در پی

عسل است اینکه به لب ریخته ای یا که می؟

چه شکوهی است در این جشن که برپا کردی

می زدندت همه با هر چه شد از کی تا کی

واحسنا

بی تو در بین حرم بانگ عزا افتاده

وای قاسم, عوض ِ وا عطشا افتاده

چاره ای کن که نمانند به رویِ دستم

عمه ات از نفس و نجمه ز پا افتاده

سیزده جام عسل

آیینه‌ یمرد جمل آمد به میدان

یک شیر دلمانند یل آمد به میدان

با سیزدهجام عسل آمد به میدان

ای لشگرکوفه! اجل آمد به میدان

حسن کرببلا

عزیز من این قده اصرار نکن

مادرتم اومده , اصرار نکن

درسته مرد میدون نبردی

اما اگه بری و برنگردی

وای این نیزه

ناگهان بر سر قتل تو چه دعوا شده است

بند بند بدنت آه زهم واشده است

چه بلایی به سر صورتت آمدقاسم

وای این نیزه چه سان دردهنت جا شده است؟!

یا قاسم ابن الحسن(ع)

ای گدایان رو کنید امشب که آقا قاسم است

تا سحر  پیمانه ریز کاسه ی ما قاسم است

مست مست مستم امشب چون حسن باباشده

که پس از او در دوعالم صاحب ما قاسم است

دکمه بازگشت به بالا