هست تقدیرم سرار سوختن
با بلا از پای تا سر سوختن
از سقیفه بارها و بارها
در شرار شعله ها پر سوختن
هست تقدیرم سرار سوختن
با بلا از پای تا سر سوختن
از سقیفه بارها و بارها
در شرار شعله ها پر سوختن
می آیم از راهی که لبریز سفرهاست
پرواز در پرواز, ردّ بال و پرهاست
از معبری که غرق باور غرق شور است
از سنگری که چشمه جاری نور است
از درد به فریاد برس اکسیژن!
خسته ست از این کنج قفس,اکسیژن!
سهمیه ی جنگ و جبهه ی او این است:
سرفه,سرفه,نفس,نفس…اکسیژن!
یحیی نژاد سلامتی