بنویسید که پروانه شدم پر بدهم
نوبت من شده تا پای دلم سر بدهم
باید اینبار علم جای قلم بردارم
من هم اندازه ی یک شیعه قدم بردارم
بنویسید که پروانه شدم پر بدهم
نوبت من شده تا پای دلم سر بدهم
باید اینبار علم جای قلم بردارم
من هم اندازه ی یک شیعه قدم بردارم
دیدی به چشمت مردیِ عشّاق حیدر را
فتحُ الفتـوح تازه یِ سردار و بی سر را
تعریف کن دنـیا برای ساکـنان خـود
تا روز مـحـشر هـِیـبتِ الله اکـبر را
خبر این است که محسن به وطن برگشته
بنویسید چنین : (روح به تن برگشته)
سربه راه ست و در این راه سَرش را داده ست
او علی مسلک و از خاکِ نجف آباد است
گفته بگویم مادرم, قابل ندارد
نذر شما بال و پرم, قابل ندارد
میخواستم اینکه شبیه تو بمیرم
ای سربریده, این سرم قابل ندارد
حامد جولازاده
انگار که بستند کبوتر را بال
شمر است که میبرد تو را در گودال
صد شکر نبود خواهرت محسن جان
آن لحظه که زیر تیغ رفتی از حال
هانی امیر فرجی
ای که با چشمان خود کردی ز عالم دلبری
در جوانی شیر مردی تو ز نسل حیدری
همسر محجوب تو چون تو مرید زینب است
گفت سر داده گل من تا بماند روسری
با خودت هیچ گفته ای یک بار
دختر نازدانه ای داری؟
بین این سوره های زندگی ات
کوثر عاشقانه ای داری؟
به رسم بدرقه مادر ,به دستش آب و قرآن بود
عزیز قلب او می رفت ولبهایش چه خندان بود
برو مادر…برو مادر…برو …دست علی یارت
خودم میدانم این دنیا برایت مثل زندان بود
باز خواهم لاله ها را بو کنم
ذکر یا ا… ذکر هو کنم
خواهم امشب یادی از یاران کنم
یاد دریا یادی از باران کنم