شعر مدح امام زمان عج

یا ولی الله

آنکه از هجر صحبتش کم شد
خواه و ناخواه عزتش کم شد

میخورد برزمین هرآنکس که
با کریمان رفاقتش کم شد

اشک غریب

اشک غریب عاقبتش شرم آشناست
بدبخت آن کسی ست که از صاحبش جداست

یک عمر از دعای فرج رزق خورده ایم
باید وبال گفت به دستی که بی دعاست

می رسد بوی محرّم

من نمی دانم به تو نزدیکم آقا یا که دورم
چشم بر راهم به ظاهر درعمل سدِّ ظهورم

روز خود را می کنم آغاز با یاد تو امّـا….
در تمام روز اهل جرم و عصیانم …شَرورم

شعر مدح و ولادت امام زمان عج

باید زمین مرده رسد تا بهار عشق
باید نظر شود که شود جان, نثار عشق
باید نظر شود , که شوم ریزه خوار عشق
هرکس که مانده بر سر قول و قرار عشق

شعر ولادت امام زمان عج

سیزده بار زمین خورد دلم
سیزده مرتبه افسرد دلم
دفعه ی چاردهم مرد دلم
ناگه از قبر خودش دل پا شد
بخت من نیمه ی شعبان وا شد

شعر مدح و مناجات امام زمان عج

چشم هایم همیشه بارانیست
حال دریا همیشه طوفانیست

چند بیتى ز حال خود گویم
که فقط حیرت است و حیرانیست

شعر ولادت ولی عصر عج

شهر , آذین شده و منتظر یار شده
لحظه ی عاشقیِ “آمدن” انگار شده
آسمان چشم شد و روی زمین دوخته شد
ماه , همسایه ی دیوار به دیوار شده

شعر ولادت بقیة الله عج

از خدا خواستم فقط این را
که بـمانم همـیشه پای شـما

بدُو پستم قبول اما هست
دل دیـوانه مـبتلای شما

شعر ولادت امام زمان عج

خبر رسید به دریا خدا گوهر داده
به شاخ و برگ ولا باز برگ و بر داده
به خانواده ی زهرا اگر پسر داده
دعای نیمه شب مادری ثمر داده

قنوتِ گریان

دوباره جمعه گذشت و قنوتِ گریان ماند

دوباره گیسوی نجوای ما پریشان ماند

دوباره زمزمه ی کاسه های خالی ما

پس از نیامدنت گوشه ی خیابان ماند

 

دکمه بازگشت به بالا