شعر مدح حضرت ابوالفضل

يا هو

ماه در کنج شبستان تو سوسو می کند
باد دور پرچمت یاحق و یاهو می کند

آسمان با ابرهایش هر سحر در صحن تو
زیر پای زائرت را آب و جارو می کند

كبوترانه

جهان عشق مرید مرام عباس است
ادب همیشه در عالم به نام عباس است
طبیب درد تمام مذاهب عالم
کبوترانه شفا جلد بام عباس است

بارش الطاف رب

باید دخیل بارشِ الطافِ رب شود
تا یک قلم به وصفِ رُخَت منتخب شود

وقتی که شعر درپیِ اوصافِ حُسنِ توست
باید تمامِ قافیه هایش ادب شود!

چشم تو

دیدار آفتاب سزاوار چشم توست
حتی خود حسین گرفتار چشم توست

در خواب ناز رفتی و کارش شروع شد
دست سه ساله ای که پرستار چشم توست

مشکل گشا

مردِ مشگل گشا اباالفضل است
دردها را دوا اباالفضل است

ذکر تسبیح عارفان, اَلله
ذکر تسبیح ما اباالفضل است

دکمه بازگشت به بالا