شعر مذهبی

امام غریب

مسیر باغ دل من، پُر از هوای تو نیست
میان خانهء قلبم، برو بیای تو نیست

بغل نگیر مرا لابد اشتباه گرفتی
عوض شده است گدایت، گدا گدای تو نیست

یوسف خیمه نشین

یوسف خیمه نشین ما میان چاه نیست
در بیابان وصالش جاده ها بیراه نیست

نوکر این خانواده پادشاه عالم است
پادشاهی هم کند در فکر مال و جاه نیست

یا صاحب الزمان(عج)

بی حاصلست بی تو همه کشت و کارها
شیرین شود به میمنتت شوره زارها
گل می دهند با تو تمامی خارها
از لوح دل شوند زدوده غبارها

ای جانِ جانم

از عالَمِ ” ذَر ” من به دنبال تو بودم
ای جانِ جانم! ای وجودِ در وجودم!

همراهِ مادر داشتم ذکرِ ” فَرَج ” را
نام تو را اوّل ز بَطنِ او شُنودم

آقای من

ندیده هیچ کسی از تو غیر احسان را
بده به دست گدایان بی نوا نان را

به پای عشق تو موسی و نوح جان دادند
گدای کوی تو دیدند تا سلیمان را

مولای من

شب جمعه است، بیا حال مرا بهتر کن
فکر دلواپسیِ قلب منِ مضطر کن

این شب جمعه اگر مقصد تو کرببلاست
نزد ارباب دعایی به منِ نوکر کن

عزیزم حسین(ع)

گرد ممزوج خاک قتلگهم
از خود آقا مرا جدا نکنی
هر چه خواهی بکن ولی ارباب
دورم از شهر کربلا نکنی

کرب و بلا

گیرم اصلا نبری کرب و بلا چندین سال
کرمت را که نباید ببرم زیر سؤال

من همینقدر که نامت به زبانم جاریست
به تو مدیونم و هستم به خدا خوش اقبال

غم عشقت

اگر چه عالمی را از غم عشقت خبر کردم
ز خاک کربلا بی تو به صد ماتم گذر کردم

تنت بر روی خاک و سر به روی نیزه ها میرفت
پس از این در وفا نیت به ترک جان و سر کردم

پرم سوخته

با این که پرم سوخته اما جگرم هست
از داغ تو تا روز ابد چشم ترم هست

“تا یار که را خواهد و میلش به که باشد”
من که همه آن سوی تو شوق سفرم هست

جانم حسین(ع)

غم را نگیر از دل و بی نورمان نکن
بی نور این حسینیه ها کورمان نکن

حالا که تا حریم تو یک عمر فاصله ست
دیگر بیا ز روضهٔ خود دورمان نکن

وصل یار

وقتی بیانجامد به وصل یار مقصد دیدنی ست
در محضر محبوب دیدار مجدد دیدنی ست
هر شب تمام عرشیان او را زیارت می کنند
هفت آسمان حور و ملک در رفت و آمد دیدنی ست

دکمه بازگشت به بالا