شعر مذهبی

کافی است

مرا اشک بر روضه های تو کافی است

پریدن به اوج هوای تو کافی است

برای سرافرازی من به عالم

همین بودنم زیر پای تو کافی است

تا سر خوان توام

تا سر خوان توام,خوان دگر جایم نیست

خاکیم قصر برین منزلو ماوایم نیست

من به آتشکده مهر شما سوخته ام

باکی از دوزخو از نار بر اعضایم نیست

زخم فراق

زخم فراق ها همه تعمیر میشود
وقتی دلی به گریه نمک گیر میشود

زائر سرای حضرت زهراست روضه ها
آنجا که شهر دوست به تصویر میشود

دنـیای من

بـا غـافـلان بگویـیـد دنـیای من حسیــن است

هـم روح و هـم روان و هم جان من حسیـن است

بـرهـرچـه نـاتـوانـم نـامـش مـرا تــوان است

هر جا کـه تـشنه مانم دریای من حسیـــن است

امام غریب

تو تنهای تنها امام غریب

تو گریان سقا امام غریب

الهی بمیرم نبینم غمت

فدای تو مولا امام غریب

به فدای تو

سرِ ما و سرِ شمشیر جدالت ارباب

ای به قربان تو و جاه و جلالت ارباب

نمک شور تو یک عمر نمک گیرم کرد

به فدای تو و روزیِ حلالت ارباب

با احتیاج آمده ام

با احتیاج آمده ام هیئت حسین
اعجاز می کند بخدا محنت حسین

سائل کجاست تا بدهد سلطنت به او
اقبال کرده است به من دولت حسین

آواره ی عشقیم

آواره ی عشقیم و غم خانه نداریم

بلبل صفتیم و هوس لانه نداریم

آنقدر خمار گل خوشبوی حسینیم

کز شدت مستی غم میخانه نداریم

بنویسید حسین

با همین سوز که دارم بنویسید حسین

هر که پرسیدز یارم بنویسید حسین

 ثبت احوال من از ناحیه ارباب است

هممه اهل و تبارمبنویسید حسین

اهل حرم را بردند

از خیمه همه اهل حرم را بردند

از پیش نگاهم جگرم را بردند

بستند تمام یاسها را به طناب

در بنداسارت پسرم را بردند

نه علی مانده نه علمداری

همه اصحاب بال و پر دادند

کربلا راز خون ثمر دادند

بسکه دلداه ات شده بودند

در رهت عاشقانه سر دادند

با غمت می خرم

با غمت می خرم آقا خوشی عالم را

و به عالم ندهم تا به ابد این غم را

چشم بر راه تو و روز نهم هم آمد

قسمتم کرد خدا سینه زدن با هم را

دکمه بازگشت به بالا