باید حلال زاده به داییش بره
به دایی کرببلاییش بره
باید که مردونگی یاد بگیرن
باید اجازه ی جهاد بگیرن
باید حلال زاده به داییش بره
به دایی کرببلاییش بره
باید که مردونگی یاد بگیرن
باید اجازه ی جهاد بگیرن
گرفته بوی تو را پیکرم تمام تنم
دوچشم و سینه ی من, هر دو دست سینه زنم
برای روضه ی تو زندگی کنم آقا
دلیل زندگی ام, بودنم, نفس زدنم
مــاه مــحــرم آمـد و وقـت غـم و عزا شده
صحن و سرای دل پر از نسیم کربلا شده
تمام شـهر می شود مـرثیه خوان ماتمت
دوباره روضه های غـم به لطف تو بپا شده
حمدلله صاحب قلبی پریشانم حسین
باز هم بر سفرۀ عشق تو مهمانم حسین
همنوا با خواهرت, تسکین قلب مادرت
هر تپش قلبم نوا دارد حسین جانم حسین
بی تو به این دنیا چه ماتم ها گذشته
آقا هزار و اندی از غم ها گذشته
دیگر توان دوریت بر ما نمانده
آب از سر غم دار آدم ها گذشته
دو تا نهال دو تا سرو ایستاده شدند
دو خوشه ی نرسیده دو جام باده شدند
مقام زینب کبری ببین که این دو پسر
فقط به خاطر مادر امامزاده شدند
پیراهن سیاه تو من نمیدم به عالمی
دلم میخواد بیام آقا به کربلا محرمی
تا نبینم کربلا تو دل منم خونه حسین
حک شده روی قلب من, أنا مجنون الحسین
از ماجرای تو دلمان آب می شود
قلب زمینو قلب زمان آب می شود
از آتشی که روضه تو می کند به پا
همواره قلب پیر وجوان آب می شود
جز گل روی تو دلدار ندارم هرگز
و به غیر از تو کسی یار ندارم هر گز
تا به پایغم تو چشمه چشمم جاری است
ترسی از آتش و از نار ندارم هرگز
چشم آلوده کجا, دیدن دلدار کجا
دل سرگشته کجا و صفا رخ یار کجا
قصۀ عشق من و زلف تو دیدن دارد
نرگس مست کجا همدمی خار کجا
خیلی خیلی دلم گرفته از ندیدنت
من زنده ام فقط برای اینکه ببینمت
تو هستی امیدی برای زنده ماندنم
خدا کند زنده بمانم تا ببینمت
رفت و تماشای قفایش را به من داد
آن گریه های پشت پایش را به من داد
با گریه خاکستر شدن را یاد دادم
دیروز که پروانه جایش را به من داد