خبر آمد که بهار دل ما آمد باز
مژدهیکم شدن فاصله ها آمد باز
از لب عرش خداوند ندا آمد باز
بندگان ماه خدا، ماه خدا آمد باز
شعر مذهبی
بهار عاشقیِ دل ز گرد راه رسید
به پشت ابر سیه مژده باد ماه رسید
اگر رسیده به بن بست کار زارِ دلی
بگو به یأس دلش غم مخور که راه رسید
از دل و از نگاه افتادیم
بی کس و بی پناه افتادیم
دل به غیر تو داده بودیم و
با همین اشتباه افتادیم
ما نمک پرورده ها مدیون احسان توایم
حال ما خوب است شبهایی که مهمان تو ایم
بوی رحمت می رسد از سفره های ماه عشق
ما به امید عطای تو سر خوان تو ایم
حدیث مادر مارا کبود میفهمد
کشیده خوردهء دست یهود میفهمد
نفس نفس زدنش را کبوتری زخمی
که تنگ شد نفسش بین دود میفهمد
دیوانگی در عشق اصلا دلبخواهی نیست
پس در حقیقت های عالم اشتباهی نیست
از پیچ و تاب گیسوانت خوب فهمیدم
غیر از مسیر مستقیمت هیچ راهی نیست
هرگز نمیخواهم به تن جان بی رقیه
زنده نخواهم ماند یک آن بی رقیه
کوثر برای فاطمه بود و رقیه
بیچاره آنکه خوانده قرآن بی رقیه
ای جگرگوشه امام رضا
آفتاب غریب سامرا
دوستانت اهالی بالا
دشمنانت قبیله های زنا
هوای وَصل به سَر دارم و رسیدن ها
هوای پِلک به سَنگِ حرم کشیدن ها
هوای ماندنِ شَبها به صَحن های بهشت
هوای تا به سَحَرها ستاره دیدن ها
حتما دلیل داشت که مأنوس شب شدیم
برشغل خاک بوسیشان منتصب شدیم
هفتادو چند فرقه شده امت رسول
شکراً لِبوتراب که ما منتخب شدیم
اوّلِ ماهِ رجب..شوکت مان پاینده
با قدوم تو شده دولت مان پاینده
روزِ میلاد تو نعمت همه جا گسترده
و پس ازین شده است نعمت مان پاینده
زینب صُغراست او؟ یا مادر کلثوم بوده
یا خطوط درهم تاریخ نامفهوم بوده؟!
کِی به دنیا آمده؟ کی رفته؟ کی همسر گزیده؟
در کدامین خاک مدفون است؟ نامعلوم بوده!