شعر مرثیه حضرت ابوطالب

بار ایمان تو

خدا گر بار ایمان تو را سنجد سرِ مویی
به میزان عمل، سالم نمی‌ماند ترازویی

کنار حسن تو، جنات تجری تحته الانهار
به مشتی سبزه می‌ماند که روئیده لب جویی

ستون آسمان

ابوطالب شدی و دست حق در آستین داری

چنین نور امیرالمومنین را در جبین داری

به صورت نور حیدر را به سیرت حسن احمد را
جمالی آنچنان داری کمالی اینچنین داری

محبوب کردگار

ای قبله قبیله مردان روزگار
پیر قریش و یاور محبوب کردگار

رخساره ات به پادشهان ماند و امیر
ریزد ز روی نیک و حکیمانه ات وقار

وفات حضرت ابوطالب علیه السلام

دردی پدر کشید و فراقی پسر کشید
داغی پسر کشید و کفن بر پدر کشید

گرچه یتیم بود پیمبر ، در این عزا
از هرکه بود  درد ،  علی بیشتر کشید

شعر وفات حضرت ابوطالب (ع)

کلید کعبه باشد بین دستان ابوطالب

چه معنا میدهد این کار در شان ابوطالب

خدا یعنی که زایشگاه حیدر را به او داده
چه میداند کسی از سرّ پنهان ابوطالب

دکمه بازگشت به بالا