شعر مرثیه

خواهری کردم برایت؟

آمدم! زانو زدم گریان٬ کنار پیکرت
تازه شد داغ بلایایی که آمد بر سرت

ردّی از خون تو بر خاک و هنوز افتاده است؛
نیزه هایی سرشکسته…سنگ ها…دور و برت

برگشتم از سفر

دارد نسیم می وزد این بوی کربلاست
چشم و دلم در آرزوی روی کربلاست

برگشتم از سفر؛سفر رنج و داغ ودرد
پر شد تمام سینه ام از ناله های سرد

ببین معجزه را

هر قطره روان به سوی دریا شده است
راهی حرم به اذن مولا شده است
دیوانه شدم , بیا ببین معجزه را…
دنیا همه در کرببلا جا شده است

محمد حسین رحیمیان

طریق عشق

هر کسی با هر عقیده هر کسی با هر مرام
راه افتاده برای خاکبوسی امام

آمدند از شیعه و سنی و نصرانی و گبر
پا به پای اربعینی ها به قصد یک سلام

بعد تو از آه من ز سر زندگی گذشت
چل روز میشود که به آوارگی گذشت

چل روز میشود که اسیرم , اسیر تو
عمرم مدام در پی دلداگی گذشت

آه زینب

یک اربعین مشتاق دیدارم می آیم
ای سایه ی سر ! ای کس و کارم ! می آیم
با جان و دل غم را خریدارم می آیم
باعزت و با آبرو دارم می آیم

ای آسمان به زیرِ قـَدمهایت

ای آسمان به زیرِ قـَدمهایتان علی
نانی بده که آمـده مهمانتان علی

زائر شدیم تا که تماشایتان کنیم
خیره شده بهشت به اِیوانتان علی

پای ما خار ندیده

من چُنان باد صبا , مُشک فشان می آیم
دست‌بوسی طرف پیر مغان می آیم

گاه با شوق وصال و گهی از درد فراق !
گاهی اوقات چنین , گاه چنان می آیم

ای ماه زینب

یک اربعین مشتاق دیدارم می آیم
ای سایه ی سر ! ای کس و کارم ! می آیم
با جان و دل غم را خریدارم می آیم
باعزت و با آبرو دارم می آیم

من زینبم… شناختی آیا؟

امروز اربعین عزیز دو عالم است

یا این که روز دوم ماه محرّم است؟

یک‌قافله رسیده که ره‌توشه‌اش غم است

یک‌قافله که قامت بانوی آن خم است

زینب رسیده کربلا

زینب رسید کشته بی سر قیام کن
باز از رگ بریده به خواهر سلام کن
یک اربعین که حرمت من را نداشتند
تو الاقل به پیری من احترام کن

سلام یوسف زینب

سلام یوسف زینب , سلام ای نوحم
هنوز بی کفنی ای شهید مذبوحم؟!

خبر رسید برایم که بوریا شده ای
اسیر تابش خورشید کربلا شده ای

دکمه بازگشت به بالا