این من و هجر تو و حال به هم ریخته ام
رحم کن بر من و احوال به هم ریخته ام
منم آن عاشق جامانده ی روز عرفه
سر به زیرم سر اعمال به هم ریخته ام
این من و هجر تو و حال به هم ریخته ام
رحم کن بر من و احوال به هم ریخته ام
منم آن عاشق جامانده ی روز عرفه
سر به زیرم سر اعمال به هم ریخته ام
با “محبت” آمدی, صید کمندم کرده ای
با همین ترفند ساده, پایبندم کرده ای
بی بهاتر از همه هستم ولی با لطف خود
در میان عاشقانت ارجمندم کرده ای
از فراقت عجیب مىسوزم
وقتِ امَّن یجیب مىسوزم
آتش از تو وجود دل با من
امر کن…عنقریب مى سوزم
با غم و غصه ی بسیار به تو رو زده ام
باز قلبم شده بیمار به تو رو زده ام
زخمیِ معصیتم کاش نگاهم بکنی
سر به زیر آمدم ای یار به تو رو زده ام
از هر چه توبه کرده ام آقا, گذشت کن
بر این همه توسّلِ بی جا, گذشت کن
حبِّ گناه, مانده بر این, قلبِ عاصِیَم
دارم فقط به دل, غمِ دنیا, گذشت کن
گمان دارم که زلف ات پیچ و تاب دیگری دارد
یقین دارم که این مستی شراب دیگری دارد
خرابم کن,بساز از نو,که با تو میشوم آباد
که این مجنون دل خانه خراب دیگری دارد
اگر چه صفحه ی اعمال من سیه رنگ است
دلم برای تو یا صاحب الزمان تنگ است
ز لطف کن نظری ای کریم بر حالم
کجا مجالست با گدا تو را ننگ است
شرمنده ام شرمنده از شبهای هجرانی
حق میدهم من را دگر از خود نمیدانی
فکر تو کم بودم تو خیلی فکر من بودی
خیرت رسیده به گدا پیدا و پنهانی
بهاران طی شد و یارم کجایی؟
تو ای یارِ وفادارم کجایی
کجایی لاله ی دامانِ نرگس
نسیمِ عطرِ گلزارم کجایی
حرفی که دارم با شما گفتن ندارد
این حرف های بی صدا گفتن ندارد
این دردها درمان ندارد غیر وصلت
این غصّه ی بی انتها گفتن ندارد
بغضِ غمِ دوریات گلوگیر شده
تعجیل بکن ؛ آمدنت دیر شده
از کودکیام منتظرم برگردی
برگرد , ببین منتظرت پیر شده
رضا قاسمی
ای کاش ببینیم همه ماه نهان را
همراه طلوع تو شروع رمضان را
با تلخی اشک غمت افطار نمودیم
از مسجدمان تا که شنیدیم اذان را